بایگانی برچسب: s

بررسی مقایسه ای تاب آوری، هوش هیجانی و مولفه های آن در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار

تاب آوری

چکیده                                   

 مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه تاب آوری، هوش هیجانی و مؤلفه های آن در زنان سرپرست و غیر سرپرست خانوار شهر کرمانشاه می باشد.

روش:روش تحقیق دراین پژوهش از نوع علی ـ مقایسه ای یا پس رویدادی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را زنان سرپرست خانوار تحت پوشش مجتمع های حمایتی سازمان بهزیستی شهر کرمانشاه تشکیل می دهد. از بین سه مرکز حمایتی، کلینیک مددکاری ساحل امید به صورت تصادفی انتخاب شد و به 102نفر از زنان تحت پوشش پرسشنامه داده شد و به همین تعداد نیز از زنان غیر سرپرست برای مقایسه با گروه فوق همتا سازی شدند و پرسشنامه در اختیار آنها قرار گرفت.

به منظور اندازه گیری متغیرها از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسن وپرسشنامه هوش هیجانی شرینگ استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون t گروههای مستقل انجام گرفت.

یافته ها: یافته ها نشان داد که بین دو گروه در متغیرتاب آوری و دو مؤلفه خود انگیزی و خودکنترلی تفاوت معنادار وجود دارد.

نتایج:  به نظر می رسد گروه زنان سرپرست خانوار در مقایسه با زنان غیر سرپرست خانوار به واسطه رویارویی با مشکلات بیشتردر عامل   تاب آوری، خود انگیزی و خود کنترلی نمرات بالاتری کسب کردند.

واژه های کلیدی: تاب آوری، هوش هیجانی، زنان سرپرست خانوار، غیر سرپرست خانوار     

مقدمه

در سالهای اخیر رویکرد روانشناسی مثبت گرا با تکیه بر شعار توجه به استعدادها و توانمندیهای انسان مورد توجه پژوهشگران حوزه های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد بر شناسایی سازه ها و پرورش توانمندیهایی تاکید می کند که ارتقاء سلامت و شادکامی انسان را فراهم می کند. از جمله مهمترین راهبرد که در  این رویکرد مورد توجه پژوهشگران است،  تاب آوری را می توان نام برد .

تاب آوری به فرایند انطباق مثبت با تجربه های تلخ و نا گوار اطلاق می شود و فراتراز جان سالم به در بردن از استرس و ناملایمات زندگی است. گارمزی و ماستن (1991)تاب آوری را فرایندیا توانایی سازگاری موفقیت آمیز به رغم شرایط چالش انگیز و تهدید کننده تعریف کرده اند.کانر و دیویدسن(2003) معتقدند تاب آوری توانایی فرد در برقراری تعادل زیستی-روانی در شرایط خطرناک است.  همچنین بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر(در شرایط تهدید کننده) است و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم می کند.     

محققان تاب آوری و آسیب پذیری را دو قطب متضاد یک پیوستار می دانند. آسیب پذیری به افزایش احتمال پیامدهای منفی در برابر خطرات اطلاق می شود.  

از نظر فریوبرگ، بارائوگ، مارتینوسن،روسنونیگ وهجمدال (2005)افراد تاب آور انعطاف پذیری بیشتری در مقابل شرایط آسیب زا دارند و خود را در برابر این شرایط حفاظت می کنند ، آنها دارای منبع کنترل درونی هستند، رفتارهای اجتماعی سازش یافته، همدلی با دیگران و خودپنداره مثبت دارند. در مطالعات اولیه ای که در زمینه تاب آوری صورت گرفته، تصور می شد که تاب آوری خصیصه افراد فوق العاده است.

اما پژوهش های اخیر نشان داده اند که تاب آوری خصیصه افراد فوق العاده نیست و در افراد مختلف و سطوح متفاوت تحول شامل کودکی، نوجوانی و بزرگسالی مشاهده می شود. عوامل زیادی برتاب آوری موثر است که از جمله  می توان نقش هوش را  در نظر گرفت. یافته هایی دردسترس است که هوش را یک عامل تعیین کننده در تاب آوری می دانند.   

امروزه گونه ای دیگر از هوش به غیر از هوش عمومی که توسط آزمونهای سنتی هوش سنجیده می شود مد نظر است تحت عنوان هوش هیجانی که ریشه در نظریه هوش بین شخصی و درون شخصی گاردنر دارد و اولین بار توسط مایر وسالوویدر سال 1990 مطرح شد. مایر و سالووی هوش هیجانی را توانایی ادراک عواطف،جهت دستیابی به احساساتی  سازنده که به کمک آنها بتوان به ارزیابی افکار، فهم عواطف و دانش عاطفی خود پرداخت و با استفاده از آن بتوان موجبات پرورش احساسات و رشد هوش خود را فراهم ساخت می دانند.

هوش هیجانی نوعی از هوش اجتماعی بوده و عبارت است از توانایی تشخیص و بیان هیجان در خود و دیگران و استفاده از آنها برای هدایت افکار و اعمال.

شواهد بالینی گوناگونی وجود دارد که نشان می دهند که افرادی که از هوش هیجانی پایینی برخوردارند، به نا آگاهی عاطفی مبتلا بوده، در تنظیم عواطف خود دچار مشکل می باشند. در واقع آشفتگی های هیجانی با جنبه های بنیادینی از روان گسیختگی ، اختلالهای روان ـ تنی و اختلالهای شخصیت در ارتباط بوده و هر اختلال توصیف شده درDSM IV در بر دارنده آشفتگی در عاطفه یا تنظیم آن است.

رابطه مستقیم بین هوش هیجانی و زندگی سالم نشان می دهد که توجه به هیجانات، آگاه بودن وآگاه ماندن از آنها و استفاده کردن از آنها در راهنمایی کردن رفتار، اهمیت زیادی دارد. هوش هیجانی در برگیرنده مؤلفه هایی مانند مهارت خودگردانی ، خود آگاهی، خود کنترلی ، مهارتهای اجتماعی، همدلی  ومهارتهای حل مساله می باشد که همه این مؤلفه ها به گونه ای قابل آموزش هستند. نظریه پردازان هوش هیجانی بر این باورند که بین هوش هیجانی و قدرت مقابله با موقعیت های مخاطره آمیز رابطه مثبت وجود دارد و بالا بودن هوش هیجانی را به عنوان یک عامل محافظت کننده مطرح نمودند.

  خانواده از جمله نهادهای مقدم و ضامن سلامتی جامعه است. خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار می گیرد دارای اهمیت شایان توجهی است.اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت می کند از محیط خانواده است و حتی تاثیر پذیری فرد از سایر محیطها می تواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. انحرافات خانواده، عدم سلامت روانی خانواده، مشکلات اجتماعی و اقتصادی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد، از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانواده های آن وابسته است.

عوامل متعددی از جمله جنگ، شهر نشینی، طلاق، اعتیاد همسر، مرگ همسرونظایر آن موجب تغییر ساختار خانواده و افزایش تعداد خانواده های تک والدی با سرپرستی زنان در سراسر جهان است. در مواردی که سرپرستی خانواده به صورت ناگهانی از مرد به زن منتقل می شود شرایط نا امنی شامل از دست دادن درآمد، تربیت فرزند،ایفای نقش دوگانه ی پدرومادری برای زنان فراهم می شود که این شرایط موجب شکل گیری استرسها و فشارهای شخصی، روانی و اجتماعی بر دوش زن می شوند ،که می توانند سلامت روانی و خانوادگی زن را به خطر بیندازند.  بر اساس بررسی های انجام شده، نگرانی ، اضطراب و نا امنی بیشترین دغدغه زنان سرپرست خانوار نسبت به آینده خود و فرزندانشان بوده است.

با توجه به مطالب فوق الذکر و همچنین نتایج پژوهش هایی که حاکی ازاین  موضوع است که بین تاب آوری و هوش هیجانی ارتباط وجود دارد، وپژوهش هایی که این دو سازه را قابل آموزش می دانند ،هدف از انجام این پژوهش بررسی این دو مولفه در دو گروه از زنان می باشد.  زنانی که در معرض فشارها و تعارض های بیشتری هستند در مقابل زنانی که شاید نسبت به گروه قبل فشار کمتری را متحمل می شوند.

اغلب تحقیقات انجام شده در زمینه این دو سازه بر روی  کودکان و نوجوانان و یا گروه هایی که دچار آسیب شده اند صورت پذیرفته ، و در این میان گروه هایی هم هستند که در بطن مشکلات و انواع فشارها و تعارضات قرار دارند اما آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته اند. در پژوهش حاضر به بررسی تاب آوری و هوش هیجانی در زنان سرپرست خانوار، به عنوانی قشری که با خیل انبوهی از مسایل و مشکلات رو به رو هستند، و مقایسه آن با زنان غیر سرپرست خانوار پرداخته می شود.

فرضیه های پژوهش

 پژوهش حاضر به بررسی این فرضیات می پردازد:

1 ـ بین تاب آوری در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.

2ـ بین هوش هیجانی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.

3ـ بین خودانگیزی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.

4ـ بین خود آگاهی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.

5ـ بین خودکنترلی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.

6ـ بین هوشیاری اجتماعی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.

7ـ بین مهارتهای اجتماعی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.

7944

 روش

جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت است از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش مراکز حمایتی وابسته به سازمان بهزیستی شهر کرمانشاه، که از میان سه مرکز حمایتی به طور تصادفی کلینیک مددکاری ساحل امید انتخاب شد و به 102 نفر از زنان عضو کلینیک پرسشنامه داده شد.سپس تعداد 107 زن غیر سرپرست خانوار بر اساس سن و سطح تحصیلات با گروه فوق همتا سازی شد.  به منظوراندازه گیری تاب آوری از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسن(2003)  و برای اندازه گیری هوش هیجانی از پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ(1996) استفاده شد.

 مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسن:  این پرسشنامه 25 گویه دارد که در مقیاس لیکرت بین ( 0 کاملا نادرست) و (5 همیشه درست) نمره گذاری می شود. حداکثر نمره 100 و حداقل 0 می باشد. جوکار در پژوهشی بر روی 577دانش آموز دبیرستانی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، همسانی درونی 93/0 برای این مقیاس گذارش داد و با روش تحلیل عاملی مؤلفه های اصلی، وجود یک عامل را در این مقیاس تأیید کرد.

مقیاس هوش هیجانی شرینگ: فرم اصلی این آزمون شامل 70 سوال است که چندین جنبه از هوش هیجانی( خودآگاهی، خودنظم دهی، انگیزه، همدلی، و مهارتهای اجتماعی در شغل) را مورد ارزیابی قرار می دهد که البته بعد از هنجار شدن در ایران تعدادی از سوالات آزمون به دلایل مختلف از قبیل نداشتن مشخصات لازم سوأل، طولانی بودن سوأل، عدم تطبیق با فرهنگ ایران حذف شده است. در نتیجه آزمون هنجار شده دارای 33 سوأل است. منصوری (1380) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود میزان هماهنگی درونی این مقیاس را از طریق آلفای کرونباخ برابر 85/0 بدست آورده است که مطلوبیت آزمون را نشان می دهد.

  

   بررسی تاثیر اشتغال زنان بر کارکردهای خانواده

 تاثیر اشتغال زنان بر کارکردهای خانواده

ﭼﻜﻴﺪﻩ

ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ اشتغال زنان ﺑﺮﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ (ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻮﺭﺩﻱ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻛﻠﻴﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺘﺄﻫﻞ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۹۲ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﻫﺪﺷﺖ) ،ﺑﺎ ﺣﺬﻑ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻧﺤﻮﻩ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ، ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ، ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ، ﺭﻓﺎﻩ ﻭﺁﺳﺎﻳﺶ ﺩﺭ اشتغال زنان ﺑﺮﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺭﻭﺵ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﻛﻤﻲ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﭘﻴﻤﺎﻳﺶ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻴﺪﺍﻧﻲ ﻭﺟﺎﻣﻌﻪ ﺁﻣﺎﺭﻱ ﻛﻠﻴﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺳﺎﻝ ۹۲ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻧﻤﻮﻧﻪ ۲۰۰ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﻭﺍﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﺗﺼﺎﺩﻓﻲ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪﻧﺪ ۲۰ . ﺳﻮﺍﻝ ﻭﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﻐﻠﻲ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ۲۰ ﺳﻮﺍﻝ ﻛﻪ ﻫﺮﺩﻭ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﻃﻴﻒ ﻟﻴﻜﺮﺕ ﻃﺮﺍﺣﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻭﺗﺤﻠﻴﻞ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭ spss ﻭﺁﻣﺎﺭﻫﺎﻱ ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ ﻭﺍﺳﺘﻨﺒﺎﻃﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮﻥ ﻭﺭﮔﺮﺳﻴﻮﻥ ﺧﻄﻲ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺣﺎﻛﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻧﺤﻮﻩ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ، ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ، ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﭘﺬﻳﺮﻱ ، ﺭﻓﺎﻩ ﻭﺁﺳﺎﻳﺶ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻱ ﺑﺮﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺩﺍﺭﺩ. ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺭﺍ ﻧﺤﻮﻩ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ۳۸ ( r =۶۲/)% ﻭﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺭﺍ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ pc /۰۵( r =/۳۲) %۱۰ ﺩﺍﺭﺍ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻛﻠﻴﺪ ﻭﺍﮊﮔﺎﻥ :

ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ، ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺯﻧﺎﻥ ، ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

ﻣﻘﺪﻣﻪ

ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻛﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺩﺭﺁﻣﺪﺣﺎﺻﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺨﺶ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺍﺯ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻣﻠﻲ ﻫﺮ ﻛﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ. ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺷﺪ ﺳﺮﻳﻊ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﻧﺪﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻧﻴﻤﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ، ﺟﻌﻤﻴﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻛﺎﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺗﺎﻣﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ.

ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻛﺎﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻛﺸﻮﺭ ﻫﺎ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﻧﺪ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺑﺮ ﻧﺮﺥ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻣﻴﺰﺍﻥ اشتغال زنان ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﻧﻴﺎ ﺳﻬﻢ ﻣﺴﺎﺭﻛﺖ ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻬﺎ ﻭﻣﻮﺳﺴﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻭﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪ ﻫﺴﺘﻲ ﮔﺎﻡ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ.

اشتغال زنان ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ ﺧﻮﺩ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﻴﺰ ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺍﮔﺮﭼﻪ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖ ﻫﺎﻱ ﺟﻨﺴﻲ ﺯﻧﺎﻥ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻱ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﻭﺷﺎﺩﻭﺵ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺪﻣﺎﺗﻲ ﻭ ﺭﻓﺎﻫﻲ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺩﺭ ﻛﻞ، ﺩﻭﺳﻮﻡ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﻟﻘﻮﻩ ﺍﻳﻦ ﭘﺘﺎﻧﺴﻴﻞ ﻗﻮﻱ ﻛﻪ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺭﺳﻤﻲ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ. ﺗﻮﺟﻪ ﺷﻮﺩ ، ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﺯﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻛﻨﺪ.

اشتغال زنان

ﺑﻴﺎﻥ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﻭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ

ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ،ﺑﺎ ﺗﺤﻮﻝ ﺩﺍﺋﻢ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﺤﻮﻝ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺯﻳﺴﺘﻲ ﻭﺑﻪ ﺗﺒﻊ ﺁﻥ ﺑﺮﻭﺯ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻧﻘﺶ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﻴﻴﺮﻧﺪ. ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ، ﺯﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺎﺭﻑ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺑﻴﺶ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻋﻤﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﮔﺮﮔﺎﻧﻲ ﺭﻭﺍﻝ ﻧﺴﺘﻲ ﺩﺭ ﻧﻘﺶ ﺯﻧﺎﻥ ﻭﺗﺼﻤﻴﻢ ﻛﺎﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻨﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻣﺘﻌﺪﺩﻱ ﺭﺍ ﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻭﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﺎﺷﺘﻦ ﮔﻴﺎﻫﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺰﺍﺭﻉ ، ﻣﺮﺍﺑﻘﺖ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ، ﺗﻬﻴﻪ ﻧﺎﻥ ﻭﻧﻈﺎﻓﺖ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤﻲ ﺍﺯ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻏﻴﺮ ﺭﺳﻤﻲ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺶ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ . ﺧﺎﻧﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻜﺎﻧﻬﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺁﻥ ﺟﺰ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻏﻴﺮ ﺭﺳﻤﻲ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻛﺎﺭ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻣﺰﺩ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ.

ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻭﺍﺭﺩ ﻋﺮﺻﻪ ﻛﺎﺭﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻴﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺨﺼﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻨﺲ ﺭﺍ ﻗﻮﻳﺎً ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﺻﺘﻬﺎﻱ ﻭﺳﻴﻊ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﻱ ﻭ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺎﺭ ﺗﺮﻏﻴﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﺎﻏﻞ ﻛﻤﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺍﻳﺠﺎﺏ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻭ ﺗﻌﺪﻳﻞ ﻫﺎﻱ ﺳﻬﻤﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ، ﺩﺭ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﮕﻲ ، ﺩﺭ ﻧﻘﺶ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻳﺪ ﻭﺑﺎ ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﺭﻭﺷﻬﺎﻱ ﻛﺎﺭﻱ (ﺣﺎﺻﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ، ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺯﻭﺝ ﺷﺎﻏﻞ ) ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺷﻮﺩ.

ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ اشتغال زنان ﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮﻱ ﺑﺮﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟

ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻧﻲ ﺑﺮﻣﻲ ﺧﻮﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻜﺎﭘﻮﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﻛﺸﺎﻧﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺳﺪﻩ ﺍﺧﻴﺮ ﺑﺎ ﺍﻋﺼﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻫﺎﻱ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺮﻳﺪ ﻭﺗﻐﻴﻴﺮ ﺍﻟﮕﻮﻱ ﻣﺼﺮﻑ ﺍﻧﺠﺎﻣﻴﺪ،ﺿﺮﻭﺭﺕ اشتغال زنان ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻄﺮﺡ ﺳﺎﺧﺖ. ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻴﺎﺯ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺨﺸﻲ از ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻛﺮﺩ. ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻭﻫﻢ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﭘﺮﺩﺍﻣﻨﻪ ﺍﺳﺖ.

ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻜﺎﺕ ﺑﺎ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﺎﻏﻞ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺟﻬﻪ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﺴﺐ ﻛﻨﻨﺪ ﻭﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻄﺢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ . ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺘﻬﺎﻱ ﻛﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻛﺎﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺗﺒﻴﻌﻀﻲ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻛﺎﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﺎ ﻣﺴﺌﻠﻪ اشتغال زنان ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻱ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

ﻫﺪﻑ ﺍﺻﻠﻲ :

ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺷﺎﻏﻞ ﻭﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺁﻥ ﺑﺎ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﻗﻴﻖ ﺗﺮ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻓﺮﻋﻲ :

– ﻫﺪﻑ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺜﺒﺖ ﻭﻣﻨﻔﻲ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺮﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

– ﺷﻨﺎﺧﺖ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎﻱ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺮﻭﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ،ﺧﻮﺩ ﻭﺟﺎﻣﻌﻪ

– ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺮﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﻭﺁﻣﻮﺯﺷﻲ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ

– ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺮﺷﻴﻮﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺮﻭﺭﻱ ﺁﻧﻬﺎ

ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﻫﺎﻱ ﺗﺤﻘﻴﻖ :

-ﻓﺮﺿﻴﻪ ﺍﺻﻠﻲ :

ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﺑﻴﻦ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟

-ﻓﺮﺿﻴﺎﺕ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﻱ :

– ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﺑﻴﻦ اشتغال زنان ﻭ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.

– ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﺑﻴﻦ اشتغال زنان ﻭ ﻣﺴﻮﻟﻴﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.

– ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﺑﻴﻦ اشتغال زنان ﻭ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.

– ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﺑﻴﻦ اشتغال زنان ﻭ ﺭﻓﺎﻩ ﻭﺁﺳﺎﻳﺶ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻱ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺭﺩ.

– ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﺑﻴﻦ اشتغال زنان ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟

اشتغال زنان

ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﻧﻈﺮﻱ ﺗﺤﻘﻴﻖ

ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻭ ﺭﺷﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ،ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻤﻪ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﺳﺖ.ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﺳﺖ.ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﺍﺻﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺩﺍﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺳﺘﺎ، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺳﻬﻢ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻴﻤﻲ ﺍز ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺭﺍ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ،ﺗﺨﺼﻴﺺ ﻳﺎﺑﺪ.ﺗﺎ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻫﻪ ،۱۹۷۰ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻨﺸﮕﺮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧستند، ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺳﻠﻄﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ.

ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺮﻩ ﮔﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﭘﺮﻭﮊﻩ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﺪ. ﺭﻳﺸﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﺩﺭ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎﺭ ﺳﻨﺘﻲ ﻣﻴﺎﻥ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻛﺎﺭ ﺧﺎﻧﮕﻲ ﻭ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﻲ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﺩﻫﻪ ۱۹۷۰ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺗﻲ ﺩﺭ ﻧﮕﺮﺵ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻋﻼﻡ ﺳﺎﻝ ۱۹۷۵ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺯﻥ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺁﻥ ،ﺍﻋﻼﻡ ﺩﻫﺪ ﺯﻥ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺟﻠﺐ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻼﺵ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺗﺒﻌﻴﺾ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ، ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻫﺎﻱ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻬﺎﻱ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﻲ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ.

ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ، ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎﻳﻲ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ،ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺸﻌﻼﺕ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻣﻠﻲ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻛﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻼﺵ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺯﻧﺎﻥ، ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﺭﺯﺵ ﭘﻮﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭﻱ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﺩﺭ ۱۹۹۵ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﺭﺯﺵ ﻣﺎﺩﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﺭ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩ ﺍﻣﺎ ﻣﻮﻟﺪ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﻴﺰ ﺗﻮﺟﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.»

ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺒﺎﻧﻲ ﻧﻈﺮﻱ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺗﺠﺮﺑﻲ، ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻛﺎﺭ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻣﺤﻴﻄﻲ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻫﺮ ﻛﺸﻮﺭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﻮﺩ،ﺑﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺯﻧﺎﻥ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﺩﻭﻟﺖ ﺗﻮﺯﻳﻊ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺭ ، ﻧﺮﺥ ﺑﺎﺭﻭﺭﻱ، ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺩﺍﺭﺩ.

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺑﺮﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎﺭ ﻭ ﺗﻨﻮﻉ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻭﺟﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺳﻨﺘﻲ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻛﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭﮔﻴﺮﻧﺪ ﺁﺩﺍﻡ ﺍﺳﻤﻴﺖ ﻭ ﻓﺮ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺗﺎﺑﻠﻮﺭ ﺑﺮﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎﺭ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﻱ ﺑﺮﺷﻜﻲ ﻛﻨﻮﻧﻲ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻧﻈﺮ »ﻣﺎﺭﻛﺲ« ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎﺭ ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺧﺴﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﻣﻼﻝ ﺁﻭﺭﻱ ﺗﻘﻠﻴﻞ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ .