چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه تاب آوری، هوش هیجانی و مؤلفه های آن در زنان سرپرست و غیر سرپرست خانوار شهر کرمانشاه می باشد.
روش:روش تحقیق دراین پژوهش از نوع علی ـ مقایسه ای یا پس رویدادی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را زنان سرپرست خانوار تحت پوشش مجتمع های حمایتی سازمان بهزیستی شهر کرمانشاه تشکیل می دهد. از بین سه مرکز حمایتی، کلینیک مددکاری ساحل امید به صورت تصادفی انتخاب شد و به 102نفر از زنان تحت پوشش پرسشنامه داده شد و به همین تعداد نیز از زنان غیر سرپرست برای مقایسه با گروه فوق همتا سازی شدند و پرسشنامه در اختیار آنها قرار گرفت.
به منظور اندازه گیری متغیرها از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسن وپرسشنامه هوش هیجانی شرینگ استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون t گروههای مستقل انجام گرفت.
یافته ها: یافته ها نشان داد که بین دو گروه در متغیرتاب آوری و دو مؤلفه خود انگیزی و خودکنترلی تفاوت معنادار وجود دارد.
نتایج: به نظر می رسد گروه زنان سرپرست خانوار در مقایسه با زنان غیر سرپرست خانوار به واسطه رویارویی با مشکلات بیشتردر عامل تاب آوری، خود انگیزی و خود کنترلی نمرات بالاتری کسب کردند.
واژه های کلیدی: تاب آوری، هوش هیجانی، زنان سرپرست خانوار، غیر سرپرست خانوار
مقدمه
در سالهای اخیر رویکرد روانشناسی مثبت گرا با تکیه بر شعار توجه به استعدادها و توانمندیهای انسان مورد توجه پژوهشگران حوزه های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد بر شناسایی سازه ها و پرورش توانمندیهایی تاکید می کند که ارتقاء سلامت و شادکامی انسان را فراهم می کند. از جمله مهمترین راهبرد که در این رویکرد مورد توجه پژوهشگران است، تاب آوری را می توان نام برد .
تاب آوری به فرایند انطباق مثبت با تجربه های تلخ و نا گوار اطلاق می شود و فراتراز جان سالم به در بردن از استرس و ناملایمات زندگی است. گارمزی و ماستن (1991)تاب آوری را فرایندیا توانایی سازگاری موفقیت آمیز به رغم شرایط چالش انگیز و تهدید کننده تعریف کرده اند.کانر و دیویدسن(2003) معتقدند تاب آوری توانایی فرد در برقراری تعادل زیستی-روانی در شرایط خطرناک است. همچنین بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر(در شرایط تهدید کننده) است و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم می کند.
محققان تاب آوری و آسیب پذیری را دو قطب متضاد یک پیوستار می دانند. آسیب پذیری به افزایش احتمال پیامدهای منفی در برابر خطرات اطلاق می شود.
از نظر فریوبرگ، بارائوگ، مارتینوسن،روسنونیگ وهجمدال (2005)افراد تاب آور انعطاف پذیری بیشتری در مقابل شرایط آسیب زا دارند و خود را در برابر این شرایط حفاظت می کنند ، آنها دارای منبع کنترل درونی هستند، رفتارهای اجتماعی سازش یافته، همدلی با دیگران و خودپنداره مثبت دارند. در مطالعات اولیه ای که در زمینه تاب آوری صورت گرفته، تصور می شد که تاب آوری خصیصه افراد فوق العاده است.
اما پژوهش های اخیر نشان داده اند که تاب آوری خصیصه افراد فوق العاده نیست و در افراد مختلف و سطوح متفاوت تحول شامل کودکی، نوجوانی و بزرگسالی مشاهده می شود. عوامل زیادی برتاب آوری موثر است که از جمله می توان نقش هوش را در نظر گرفت. یافته هایی دردسترس است که هوش را یک عامل تعیین کننده در تاب آوری می دانند.
امروزه گونه ای دیگر از هوش به غیر از هوش عمومی که توسط آزمونهای سنتی هوش سنجیده می شود مد نظر است تحت عنوان هوش هیجانی که ریشه در نظریه هوش بین شخصی و درون شخصی گاردنر دارد و اولین بار توسط مایر وسالوویدر سال 1990 مطرح شد. مایر و سالووی هوش هیجانی را توانایی ادراک عواطف،جهت دستیابی به احساساتی سازنده که به کمک آنها بتوان به ارزیابی افکار، فهم عواطف و دانش عاطفی خود پرداخت و با استفاده از آن بتوان موجبات پرورش احساسات و رشد هوش خود را فراهم ساخت می دانند.
هوش هیجانی نوعی از هوش اجتماعی بوده و عبارت است از توانایی تشخیص و بیان هیجان در خود و دیگران و استفاده از آنها برای هدایت افکار و اعمال.
شواهد بالینی گوناگونی وجود دارد که نشان می دهند که افرادی که از هوش هیجانی پایینی برخوردارند، به نا آگاهی عاطفی مبتلا بوده، در تنظیم عواطف خود دچار مشکل می باشند. در واقع آشفتگی های هیجانی با جنبه های بنیادینی از روان گسیختگی ، اختلالهای روان ـ تنی و اختلالهای شخصیت در ارتباط بوده و هر اختلال توصیف شده درDSM IV در بر دارنده آشفتگی در عاطفه یا تنظیم آن است.
رابطه مستقیم بین هوش هیجانی و زندگی سالم نشان می دهد که توجه به هیجانات، آگاه بودن وآگاه ماندن از آنها و استفاده کردن از آنها در راهنمایی کردن رفتار، اهمیت زیادی دارد. هوش هیجانی در برگیرنده مؤلفه هایی مانند مهارت خودگردانی ، خود آگاهی، خود کنترلی ، مهارتهای اجتماعی، همدلی ومهارتهای حل مساله می باشد که همه این مؤلفه ها به گونه ای قابل آموزش هستند. نظریه پردازان هوش هیجانی بر این باورند که بین هوش هیجانی و قدرت مقابله با موقعیت های مخاطره آمیز رابطه مثبت وجود دارد و بالا بودن هوش هیجانی را به عنوان یک عامل محافظت کننده مطرح نمودند.
خانواده از جمله نهادهای مقدم و ضامن سلامتی جامعه است. خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار می گیرد دارای اهمیت شایان توجهی است.اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت می کند از محیط خانواده است و حتی تاثیر پذیری فرد از سایر محیطها می تواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. انحرافات خانواده، عدم سلامت روانی خانواده، مشکلات اجتماعی و اقتصادی خانواده از لحاظ تأثیری که روی اعضاء خود دارد جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد، از این لحاظ سلامت یک جامعه به سلامت خانواده های آن وابسته است.
عوامل متعددی از جمله جنگ، شهر نشینی، طلاق، اعتیاد همسر، مرگ همسرونظایر آن موجب تغییر ساختار خانواده و افزایش تعداد خانواده های تک والدی با سرپرستی زنان در سراسر جهان است. در مواردی که سرپرستی خانواده به صورت ناگهانی از مرد به زن منتقل می شود شرایط نا امنی شامل از دست دادن درآمد، تربیت فرزند،ایفای نقش دوگانه ی پدرومادری برای زنان فراهم می شود که این شرایط موجب شکل گیری استرسها و فشارهای شخصی، روانی و اجتماعی بر دوش زن می شوند ،که می توانند سلامت روانی و خانوادگی زن را به خطر بیندازند. بر اساس بررسی های انجام شده، نگرانی ، اضطراب و نا امنی بیشترین دغدغه زنان سرپرست خانوار نسبت به آینده خود و فرزندانشان بوده است.
با توجه به مطالب فوق الذکر و همچنین نتایج پژوهش هایی که حاکی ازاین موضوع است که بین تاب آوری و هوش هیجانی ارتباط وجود دارد، وپژوهش هایی که این دو سازه را قابل آموزش می دانند ،هدف از انجام این پژوهش بررسی این دو مولفه در دو گروه از زنان می باشد. زنانی که در معرض فشارها و تعارض های بیشتری هستند در مقابل زنانی که شاید نسبت به گروه قبل فشار کمتری را متحمل می شوند.
اغلب تحقیقات انجام شده در زمینه این دو سازه بر روی کودکان و نوجوانان و یا گروه هایی که دچار آسیب شده اند صورت پذیرفته ، و در این میان گروه هایی هم هستند که در بطن مشکلات و انواع فشارها و تعارضات قرار دارند اما آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته اند. در پژوهش حاضر به بررسی تاب آوری و هوش هیجانی در زنان سرپرست خانوار، به عنوانی قشری که با خیل انبوهی از مسایل و مشکلات رو به رو هستند، و مقایسه آن با زنان غیر سرپرست خانوار پرداخته می شود.
فرضیه های پژوهش
پژوهش حاضر به بررسی این فرضیات می پردازد:
1 ـ بین تاب آوری در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.
2ـ بین هوش هیجانی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.
3ـ بین خودانگیزی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.
4ـ بین خود آگاهی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.
5ـ بین خودکنترلی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.
6ـ بین هوشیاری اجتماعی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.
7ـ بین مهارتهای اجتماعی در زنان سرپرست خانوار و زنان غیر سرپرست خانوار تفاوت وجود دارد.
روش
جامعه آماری پژوهش حاضر عبارت است از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش مراکز حمایتی وابسته به سازمان بهزیستی شهر کرمانشاه، که از میان سه مرکز حمایتی به طور تصادفی کلینیک مددکاری ساحل امید انتخاب شد و به 102 نفر از زنان عضو کلینیک پرسشنامه داده شد.سپس تعداد 107 زن غیر سرپرست خانوار بر اساس سن و سطح تحصیلات با گروه فوق همتا سازی شد. به منظوراندازه گیری تاب آوری از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسن(2003) و برای اندازه گیری هوش هیجانی از پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ(1996) استفاده شد.
مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسن: این پرسشنامه 25 گویه دارد که در مقیاس لیکرت بین ( 0 کاملا نادرست) و (5 همیشه درست) نمره گذاری می شود. حداکثر نمره 100 و حداقل 0 می باشد. جوکار در پژوهشی بر روی 577دانش آموز دبیرستانی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، همسانی درونی 93/0 برای این مقیاس گذارش داد و با روش تحلیل عاملی مؤلفه های اصلی، وجود یک عامل را در این مقیاس تأیید کرد.
مقیاس هوش هیجانی شرینگ: فرم اصلی این آزمون شامل 70 سوال است که چندین جنبه از هوش هیجانی( خودآگاهی، خودنظم دهی، انگیزه، همدلی، و مهارتهای اجتماعی در شغل) را مورد ارزیابی قرار می دهد که البته بعد از هنجار شدن در ایران تعدادی از سوالات آزمون به دلایل مختلف از قبیل نداشتن مشخصات لازم سوأل، طولانی بودن سوأل، عدم تطبیق با فرهنگ ایران حذف شده است. در نتیجه آزمون هنجار شده دارای 33 سوأل است. منصوری (1380) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود میزان هماهنگی درونی این مقیاس را از طریق آلفای کرونباخ برابر 85/0 بدست آورده است که مطلوبیت آزمون را نشان می دهد.