طبق یک افسانه قدیمی مردم سویات، یک فرد شرور هرگز نمی تواند راه را به دره رودخانه اوک هم بیابد: آب و هوای بد یا بدبختی او را متوقف می کند. دور تا دور دره کوه هاست. این منطقه از ارتفاعات سایان که در غرب بوریاتیا قرار دارد و با تووا و مغولستان مرز مشترک دارد، یکی از مناطق پر تردد و کم جمعیت سیبری محسوب می شود. در قرن نوزدهم، زائران بودایی که از هیمالیا برگشتند، نام “تبت کوچک” را به منطقه اوکینسکی دادند، زیرا مناظر محلی بسیار شبیه به فلات تبت است.
روز دوم راهپیمایی سواری یکنواخت در مسیرهای کوهستانی سنگلاخی داشت به پایان میرسید که وقتی پیچ را پیچیدیم، گلهای بزرگ (حدود 100 راس) از حیوانات بزرگ، شاخدار و پشمالو با موهای بلند که تقریباً زمین را لمس میکردند، نمایان شدند. معلوم شد که به مقصد نزدیک شده ایم: آن ها قایق های خانگی بودند. شما نمی توانید قایق های وحشی را در هیچ کجا پیدا کنید، مگر در فلات تبت. تنها دو مکان در روسیه وجود دارد که می توانید یخ های اهلی شده را ببینید: در آلتای و اینجا، ارتفاعات سایان. بعلاوه، قوم سویوت تنها کسانی هستند که در دره اوکینسکایا قایقهایی را پرورش میدهند. همسایگان آنها، بوریات ها، یاک نگهداری نمی کنند.
یاک غذا و مواد لازم برای تولید لباس را فراهم می کند. چراگاه این حیوان شغل اصلی مردان سویوت است. زنان پوست تولید می کنند و از آن برای ساخت کت های خز و کت های کمری استفاده می کنند. از چرم برای شلوار و پشم برای بافتن دستکش استفاده می شود. در تمام طول سال، یاک ها در استپ های کوهستانی مرتع می شوند و در زمستان غذای کمی را از زیر برف می گیرند. خز ضخیم آنها به آنها اجازه می دهد در آب و هوای سخت به راحتی زنده بمانند.
از آنجایی که از مهمانان استقبال می شد، خوش شانس بودیم که شاهد آیین های مرتبط با کشتن گاومیش بودیم. کل روش با فالگیری شروع می شود، با استفاده از تیغه شانه گوسفندی که پس از جشن آیینی باقی مانده است. سپس یک شمن در مورد یک روز مناسب برای قتل تصمیم می گیرد. در زمان تعیین شده، مردان حیوانی را با یک حلقه چرمی مخصوص و یک چاقو حلقه می زنند و با یک ضربه خنجر به قلب آن را می کشند.
سپس مقداری خون می گیرند و بر لبان خود می گذارند و از ارواح برای جان گرفته شده طلب آمرزش می کنند. این آیین در اواخر پاییز – که مصادف با دیدار ما با سویات ها بود – برگزار می شود، زمانی که یاک ها کاملاً چاق هستند و گوشت را می توان منجمد کرد و تا بهار به راحتی نگه داشت. سویات ها به طور کامل از گوشت استفاده می کنند و تقریباً تمام قسمت های لاشه از جمله چربی، خون و روده را می خورند.
به غیر از گوشت یاک ها، مردم سویات به برنج نیز وابسته هستند. با حرارت ملایم برنج را با قاشق هم می زنند تا تمام آب آن بجوشد و سپس نمک و فلفل و سایر ادویه ها را اضافه می کنند. روسیه به دلیل آب و هوای سرد چندین منطقه خوب کشت برنج دارد. این هوای سرد مغول ها را از چین جذب کرد و برنج خود را برای کشت آوردند.
سویات ها در 15 کیلومتری مرز مغولستان زندگی می کنند و در برداشت برنج مغولی به اشتراک گذاشته می شوند. امروزه آنها بیشتر از برنج روسی استفاده می کنند که در منطقه کراسنودار، شمالی ترین مناطق کره زمین که در آن برنج کشت می شود، کشت می شود.
برنج حدود 200 تا 300 سال پیش به امپراتوری روسیه آمد. انواع برنج گرد – همچنین به عنوان برنج دانه کوتاه یا برنج مروارید شناخته می شود – برای پخت فرنی، سوپ و پلو (یا پلو) مورد استفاده قرار می گیرد. در زمان پتر کبیر، دانههای «ذرت ترکی» (این نام غلات عجیبی بود که در این زمان مصرف میشد) که از عربستان آورده میشد، در باغ گیاهشناسی تزار در نزدیکی آستاراخان، در گوشه جنوب غربی روسیه کاشته میشد.
با این حال، محصولات کشاورزی با سایر امور فوری دولتی مغلوب شد. در سال 1786، قزاق های کوبا با غنائم از جمله دانه های برنج از لشکرکشی ایرانیان بازگشتند. آنها بذرها را در مناطق سیل زده رودخانه کوبان کاشتند و محصول خوبی از غلات جدید به دست آوردند. آنها شروع به بزرگ کردن مزارع برنج کردند و به طور فزاینده ای از آبیاری مصنوعی استفاده کردند و در نتیجه روند رشد را بهبود بخشیدند. این تلاش ها سال به سال به تدریج برداشت بیشتری را به همراه داشت. این گونه بود که گیاه آسیایی در جنوب روسیه ریشه دوانید.
در بخش دیگری از روسیه، منطقه پریمورسکی، آنها تنها در آغاز قرن بیستم، پس از معرفی برنج توسط مهاجران کره ای، شروع به کشت برنج کردند.
علیرغم این واقعیت که برنج یک غذای اصلی بومی روسیه نیست، در چند دهه اخیر برنج در میان الگوی مصرف ذرت روسیه جایگاهی قوی داشته است. امروزه برنج حتی از گندم سیاه نیز محبوبیت بیشتری پیدا کرده است.
در چند وقت اخیر روسیه تقریباً به اندازه واردات برنج خود صادر کرده است. بین سالهای 2011 و 2021، واردات و صادرات هر یک به طور متوسط سالانه 100 میلیون دلار بوده است. در سال 2011، حدود 60 درصد برنج وارداتی به روسیه از تایلند، ویتنام و پاکستان بود. در سالهای اخیر، برنج هندی سهم فزایندهای از واردات را به خود اختصاص داده است و بیش از 65 درصد آن از هند در سال 2021 وارد میشود. در آن سال، قزاقستان و پاکستان تقریباً 20 درصد از واردات برنج روسیه را به خود اختصاص دادهاند.
تا سال 2007، صادرات برنج روسیه کمتر از 10 میلیون دلار در سال بود. اما واردات در سال 2008 سه برابر شد و به 22 میلیون دلار رسید و تا سال 2010 از 90 میلیون دلار فراتر رفت. در دهه گذشته، بازارهای اصلی برنج روسی ترکیه، مغولستان و جمهوریهای شوروی سابق مانند قزاقستان، ترکمنستان، آذربایجان، بلاروس و اوکراین بودهاند.
گندم سیاه به طور سنتی محبوب ترین غلات در رژیم غذایی مصرف کنندگان روسی بوده است. گندم سیاه یک غذای اصلی رایج در روسیه است که در فرنی برای صبحانه و به عنوان غذای جانبی برای گوشت و ماهی در زمان های دیگر غذا وجود دارد. اما برنج اکنون از گندم سیاه گذشته است و به پرمصرف ترین غلات در روسیه تبدیل شده است و 29 درصد از غلات مصرفی را تشکیل می دهد، در حالی که این رقم برای گندم سیاه 28 درصد است.
جنگ روسیه در اوکراین، که در فوریه 2022 آغاز شد، ظرفیت اوکراین را برای برداشت و صادرات محصولات زراعی تضعیف کرده است، با توجه به اینکه اوکراین، مانند روسیه، صادرکننده کلیدی غلات و دانههای روغنی است. در حالی که هیچ اختلال عمده ای در تولید محصولات کشاورزی در روسیه ایجاد نشده است، ابهامات در مورد ظرفیت صادرات این کشور وجود دارد.
در آوریل 2022، یک حادثه در مجتمع برق آبی فدوروفسکی، تأسیسات تامین آب شالیزارهای برنج در قلمرو کراسنودار، منجر به کاهش 24 درصدی برداشت ناخالص برنج به 650000 تن شد. در ژوئن، کابینه روسیه صادرات اسیدهای آمینه خوراک، برنج و غلات برنج را تا پایان سال ممنوع کرد تا از امنیت غذایی این کشور اطمینان حاصل کند و قیمتهای داخلی پایدار را حفظ کند. این ممنوعیت تا ژوئن 2023 تمدید شده است.
در حال حاضر، تولید برنج روسی ادامه دارد و غذای اصلی سویات ها امن است. اما از آنجایی که درگیری در اوکراین ادامه دارد، این حدس است که هر کسی چقدر ادامه دارد. « AG
یک مطالعه جدید نشان می دهد که چگونه یخچال های طبیعی گرینلند از سال 1890 تا 2022 تغییر کرده است. محققان با استفاده از تصاویر ماهواره ای و یک آرشیو منحصر به فرد از عکس های هوایی تاریخی، تغییرات طول بیش از 1000 یخچال طبیعی این کشور را در 130 سال گذشته ثبت کردند. اگرچه یخچال های طبیعی در گرینلند در طول قرن گذشته عقب نشینی را تجربه کرده اند، سرعت عقب نشینی آنها در دو دهه گذشته به سرعت افزایش یافته است.
مطالعهای از دانشگاه نورث وسترن و دانشگاه کپنهاگ نشان میدهد که هزاران یخچالهای طبیعی پیرامونی گرینلند وارد یک وضعیت جدید و گسترده عقبنشینی سریع شدهاند.
برای کنار هم قرار دادن بزرگی عقبنشینی یخچالهای طبیعی، تیم تحقیقاتی تصاویر ماهوارهای را با عکسهای هوایی تاریخی از خط ساحلی گرینلند، که با هزاران یخچال طبیعی جدا از ورقه یخ مرکزی عظیم جزیره پر شده است، ترکیب کردند. با این دادههای بینظیر، محققان تغییرات طول بیش از 1000 یخچال طبیعی کشور را در 130 سال گذشته ثبت کردند.
اگرچه یخچال های طبیعی در گرینلند در طول قرن گذشته عقب نشینی را تجربه کرده اند، سرعت عقب نشینی آنها در دو دهه گذشته به سرعت افزایش یافته است. بر اساس تلاشهای چند ساله مشترک بین ایالات متحده و دانمارک، سرعت عقبنشینی یخچالها در قرن بیست و یکم دو برابر سریعتر از عقبنشینی در قرن بیستم است. و با وجود گستره آب و هوا و ویژگی های توپوگرافی در سراسر گرینلند، یافته ها در همه جا وجود دارد، حتی در بین شمالی ترین یخچال های طبیعی زمین.
این یافته ها بر حساسیت منطقه به افزایش دما به دلیل تغییرات آب و هوایی ناشی از انسان تاکید می کند.
این مطالعه روز پنجشنبه (9 نوامبر) در ژورنال Nature Climate Change منتشر خواهد شد.
لورا لاروکا، نویسنده اول این مطالعه گفت: «مطالعه ما عقبنشینی اخیر یخچالهای طبیعی پیرامونی در سراسر مناطق متنوع آب و هوایی گرینلند را در یک چشمانداز یک قرنی نشان میدهد و نشان میدهد که میزان عقبنشینی آنها در قرن بیست و یکم تا حد زیادی در مقیاس زمانی یک قرن بیسابقه است». تنها استثنای اصلی ممکن است یخچالهای طبیعی در شمال شرقی گرینلند است، جایی که به نظر میرسد افزایش اخیر در بارش برف ممکن است عقبنشینی را کند کند.»
این مطالعه نشان می دهد که تغییرات آب و هوایی عقب نشینی سریع یخچال های طبیعی را توضیح می دهد و یخچال های طبیعی در سراسر گرینلند به سرعت به تغییر دما واکنش نشان می دهند. این امر اهمیت کاهش گرمایش جهانی را نشان می دهد.
لاروکا گفت: “فعالیتهای ما در چند دهه آینده به شدت بر این یخچالها تاثیر میگذارد. هر ذره افزایش دما واقعا مهم است.”
یارو آکسفورد از Northwestern، نویسنده ارشد این مطالعه گفت: «این کار بر اساس تحلیلهای گسترده تصاویر ماهوارهای و دیجیتالی کردن هزاران عکس هوایی تاریخی است – برخی از آنها در سفرهای اولیه نقشهبرداری گرینلند از هواپیماهای خلبان باز گرفته شدهاند.» این عکسهای قدیمی مجموعه دادهها را به قبل از دوران ماهوارهای گسترش میدهند، زمانی که مشاهدات گسترده از کرایوسفر نادر است.
این کاملاً خارقالعاده است که ما اکنون میتوانیم رکوردهای طولانیمدت برای صدها یخچال طبیعی ارائه کنیم، و در نهایت فرصتی را به ما میدهد تا در سراسر گرینلند مستند کنیم. پاسخ یخچال های طبیعی به تغییرات آب و هوایی در بیش از یک قرن.”
آکسفورد استاد علوم زمین شناسی ویلیام دیرینگ در کالج هنر و علوم واینبرگ نورث وسترن است. زمانی که تحقیقات شروع شد، لاروکا دکتری بود. کاندیدای آزمایشگاه آکسفورد در حال حاضر، Larocca عضو NOAA پسادکتری آب و هوا و تغییرات جهانی است که در دانشگاه آریزونا شمالی میزبانی شده است. او در ژانویه 2024 به عنوان استادیار به دانشکده آتیه های اقیانوسی دانشگاه ایالتی آریزونا خواهد پیوست.
در حالی که اثرات تغییرات آب و هوایی بر گرینلند به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است، اکثر محققان بر روی صفحه یخی گرینلند تمرکز می کنند که تقریباً 80٪ از کشور را پوشش می دهد. اما نوسانات در یخچال های طبیعی محیطی گرینلند – توده های یخی کوچکتر متمایز از ورقه یخی که در خط ساحلی کشور وجود دارد – به طور گسترده مستند نشده است، تا حدی به دلیل کمبود داده های رصدی.
قبل از پرتاب ماهواره های رصد زمین در دهه 1970، محققان درک کاملی از تاثیر تغییرات دما بر یخچال های طبیعی گرینلند نداشتند. سوابق رصدی گسترده و دقیق به سادگی وجود نداشت – یا محققان چنین فکر می کردند. حدود 15 سال پیش زمانی که عکسهای هوایی فراموش شده از خط ساحلی گرینلند در قلعهای خارج از کپنهاگ دوباره کشف شد، پیشرفتی به دست آمد.
این تصاویر که اکنون در آرشیو ملی دانمارک نگهداری می شود، به مطالعه نویسنده ارشد آندرس بیورک، استادیار دانشگاه کپنهاگ، امکان ساخت تاریخ یخچال های طبیعی را می دهد.
لاروکا گفت: «از دهه 1930، خلبانان دانمارکی با پوشیدن لباسهای خز خرس قطبی وارد کمپینهای نقشهبرداری هوایی گرینلند شدند و در نهایت بیش از 200000 عکس از خط ساحلی جزیره جمعآوری کردند. آنها همچنین به طور ناخواسته ایالت یخچال های طبیعی محیطی گرینلند را تصرف کردند.
در مطالعات قبلی، بیورک و همکارانش برای مطالعه 361 یخچال طبیعی در مناطق جنوب شرقی، شمال غربی و شمال شرقی گرینلند، عکس ها را دیجیتالی و تجزیه و تحلیل کردند. در مطالعه جدید، لاروکا، آکسفورد و تیم آنها رکوردهایی را برای 821 یخچال دیگر در مناطق جنوبی، شمالی و غربی اضافه کردند و رکوردهای بیورک را تا امروز گسترش دادند.
به عنوان بخشی از این تلاش، این تیم هزاران عکس هوایی کپی کاغذی گرفته شده از هواپیماهای خلبان باز را دیجیتالی کرد و تصاویر را از چندین ماهواره جمع آوری کرد. محققان همچنین اعوجاج زمین را حذف کردند و از تکنیکهای ارجاع جغرافیایی برای قرار دادن عکسها در مکانهای صحیح روی زمین استفاده کردند.
لاروکا که این پروژه را در سال 2018 آغاز کرد، گفت: «واقعاً هیچ فرآیند خودکاری برای دیجیتالی کردن همه این عکسها وجود ندارد. پروژهای مانند این افراد زیادی را میطلبد و کار دستی زیادی را برای اسکن و دیجیتالی کردن این همه هوای آنالوگ نیاز دارد. سپس، قبل از انجام اندازهگیریها، باید کارهای پیشپردازش زیادی انجام میدادیم.”
لاروکا، آکسفورد و تیم آنها با استفاده از سرنخهای پنهان در چشمانداز، رکوردهای بیشتری را در زمان افزایش دادند. وقتی یخچالها بزرگتر میشوند و سپس عقبنشینی میکنند، یک مورن پایانی را پشت سر میگذارند (رسوبی که توسط یک یخچال حمل و نقل و رسوب میشود، اغلب به شکل یک خط الراس طولانی). مکان یابی این مورن ها، محققان را قادر ساخت تا پیش از گرفتن اولین عکس های بر فراز پرواز خود در اوایل دهه 1930، وسعت یخچال های طبیعی قدیمی تر را نقشه برداری کنند.
لاروکا، آکسفورد و تیمشان با استفاده از تصاویر اواخر قرن بیستم، درصد طولی را که یخچالهای طبیعی طی 20 سال گذشته از دست دادهاند، محاسبه کردند. آنها دریافتند که به طور متوسط، یخچال های طبیعی در جنوب گرینلند 18 درصد از طول خود را از دست داده اند، در حالی که یخچال های طبیعی در مناطق دیگر بین 5 تا 10 درصد از طول خود را در 20 سال گذشته از دست داده اند.
با افزایش دمای جهانی، درک بهتر اینکه چگونه این یخچال های طبیعی در حال ذوب بر افزایش سطح دریاها و منابع قابل اطمینان آب شیرین تأثیر می گذارند، بیش از هر زمان دیگری ضروری شده است.
لاروکا گفت: «یخچالهای محیطی تنها حدود 4 درصد از کل منطقه پوشیده از یخ گرینلند را تشکیل میدهند، اما 14 درصد از ریزش یخهای فعلی جزیره را تشکیل میدهند – بخش نامتناسب بزرگی». “اگر به تمام یخچال های طبیعی متمایز از ورقه یخی گرینلند و قطب جنوب نگاه کنید، تقریباً 21 درصد از افزایش سطح دریاها در دو دهه گذشته سهم داشته اند. بنابراین، این توده های یخی کوچکتر بخش مهمی از سطح دریا هستند.
میلیونها نفر در سراسر جهان برای آب شیرین، کشاورزی و انرژی آبی به یخچالهای طبیعی متکی هستند، بنابراین بسیار نگرانکننده است که اجازه میدهیم این کار ادامه یابد. انتخابهایی که در چند سال آینده انجام میدهیم، تفاوت زیادی در میزان یخ ما ایجاد خواهد کرد. از دست دادن.”
Skydio وارد یک همکاری استراتژیک با Trimble شده است تا یک گردش کار یکپارچه از ضبط دقیق داده ها، تجسم و تجزیه و تحلیل ایجاد کند. گردش کار برای رفع نیازهای صنایع زیرساختی حیاتی مانند نقشه برداری، نقشه برداری و بازرسی طراحی شده است.
هدف این همکاری که در حال حاضر در مرحله توسعه است، با ادغام پهپادهای خودران Skydio با گیرندهها و نرمافزار Trimble GNSS، دقتی در سطح سانتیمتری در نقشهبرداری و نقشهبرداری پروژهها به کاربران ارائه میکند. این فناوری میتواند توسط شرکتهای ساختمانی و تاسیساتی و همچنین آژانسهای حملونقل دولتی برای سادهسازی جریانهای کاری برای دقت بیشتر و کارایی پروژه مورد استفاده قرار گیرد.
رهبران صنعت به پهپادهای خودمختار با حسگرهای دوربین بصری و حرارتی قدرتمند، مانند Skydio’s X10 ، برای توانایی آنها در ثبت گزارشهای وضعیت بلادرنگ از شرایط زیرساختی حیاتی متکی هستند. با گرفتن تصاویر و دادههای مکانی زودهنگام و مکرر در طول پروژههای ساختوساز، سازمانها به راحتی میتوانند از مطابقت کار در محل با طراحی اطمینان حاصل کنند و دوباره کاری پرهزینه را کاهش دهند.
هنگامی که بازرسیهای پل یا سایت ابزار نیاز به مقیاسپذیری دارند، از ادغام Skydio و Trimble میتوان برای جمعآوری دادههای جامع و بهبود گردش کار لازم برای شناسایی زودهنگام مسائل و اقدام برای جلوگیری از خرابی استفاده کرد.
طبق گفته Skydio، مزایای کلیدی این همکاری عبارتند از:
ادغام خودکار داده ها : یک ادغام خودکار مبتنی بر API، انتقال یکپارچه تصاویر هوایی و ابرداده را از Skydio Cloud به Trimble Industry Cloud امکان پذیر می کند. این تبدیل داده های ثبت واقعیت را به بینش های عملی برای بهبود کارایی سرعت می بخشد. پالایش و تجزیه و تحلیل بیشتر داده های خروجی را می توان در محیط های نقشه برداری و نقشه برداری حرفه ای مانند مرکز تجاری Trimble (TBC) انجام داد.
دقت نظرسنجی با Skydio X10: پهپاد X10 به طور کامل با گیرندههای GNSS Trimble سازگار خواهد بود و به کاربران متقابل امکان میدهد هنگام استفاده از Skydio در کنار ایستگاههای پایه Trimble و گیرندههای GNSS، به دقت نظرسنجی در مأموریتهای نقشهبرداری دست یابند. فراتر از RTK، کاربران همچنین می توانند اصلاحات مبتنی بر PPK را پس از پرواز انجام دهند.
یک پستاندار به نام اکیدنا منقار بلند به نام سر دیوید آتنبرو و آخرین بار توسط دانشمندان در سال 1961 دیده شده بود، برای اولین بار در یک جنگل استوایی اندونزی عکسبرداری شد. یک تیم بین المللی از محققان با جوامع محلی برای استقرار بیش از 80 تله دوربین برای فیلمبرداری از این حیوان گریزان کار کردند. علاوه بر کشف مجدد اکیدنا، این تیم تعداد زیادی از گونههای کاملاً جدید را برای علم کشف کردند، از جمله سوسکها، عنکبوتها و یک میگوی درختی قابل توجه.
بیش از شصت سال پس از آخرین ثبت آن، یک تیم اعزامی یک پستاندار نمادین تخمگذار را در یکی از ناشناختهترین مناطق جهان دوباره کشف کردند. اکیدنا منقار بلند آتنبورو که به افتخار پخش کننده مشهور سر دیوید آتنبرو نامگذاری شده است، برای اولین بار در عکس ها و فیلم های ویدئویی با استفاده از دوربین های راه دور راه دور که در کوه های Cyclops در استان پاپوآ اندونزی نصب شده اند، ثبت شد.
در کنار کشف مجدد اکیدنا، اکسپدیشن – مشارکت بین دانشگاه آکسفورد، سازمان غیردولتی اندونزیایی یایاسان پلایانان پاپوآ نندا (YAPPENDA)، دانشگاه سندراواسیه (UNCEN)، پاپوآ BBKSDA، و آژانس ملی تحقیقات و نوآوری اندونزی (BRIN)، Re :Wild — بسیاری از یافته های قابل توجه دیگر را به دست آورد. اینها شامل عسل خوار مایر بود، پرنده ای که از سال 2008 در علم گم شده بود. یک جنس کاملاً جدید از میگوهای درختی. گونه های جدید بی شماری از حشرات؛ و یک سیستم غار ناشناخته قبلی. این به رغم مشکلات ناشی از زمین های بسیار نامساعد از جمله حیوانات سمی، زالوهای خونخوار، مالاریا، زلزله و گرمای طاقت فرسا بود.
یکی از غیرمعمول ترین پستانداران جهان بالاخره در فیلم گرفتار شد
اکیدنای منقار بلند آتنبورو که تنها یک بار در سال 1961 توسط علم ثبت شد، یک تکه است: یک گروه از نظر تکاملی متمایز از پستانداران تخمگذار که شامل پلاتیپوس است. این گونه echidna بسیار خاص است زیرا یکی از تنها پنج گونه باقیمانده مونوترم است که تنها نگهبانان این شاخه قابل توجه درخت زندگی است. یافتن اکیدنا بسیار دشوار است زیرا شبزیست، در لانهها زندگی میکند و بسیار خجالتی است. اکیدنای منقار بلند آتنبورو هرگز در هیچ کجای خارج از کوه های سیکلوپ ثبت نشده است و در حال حاضر در فهرست قرمز گونه های در معرض خطر IUCN به عنوان در معرض خطر انقراض طبقه بندی شده است.
برای اینکه بهترین شانس را برای خود پیدا کنند، تیم بیش از 80 دوربین دنبالهدار را مستقر کرد، صعودهای متعددی از کوهها انجام داد و در این فرآیند بیش از 11000 متر (بیش از ارتفاع اورست) بالا رفت. تقریباً تمام چهار هفته ای که تیم در جنگل گذراند، دوربین ها هیچ نشانه ای از اکیدنا ثبت نکردند. در آخرین روز، با آخرین تصاویر روی کارت حافظه نهایی، تیم عکس های خود را از پستاندار گریزان به دست آورد – اولین عکس از اکیدنا آتنبرو. شناسایی این گونه بعداً توسط پروفسور کریستوفر هلگن، پستان شناس و دانشمند ارشد و مدیر موسسه تحقیقات موزه استرالیا (AMRI) تایید شد.
دکتر جیمز کمپتون، زیستشناس از دانشگاه آکسفورد که ایده و رهبری این اکسپدیشن را بر عهده داشت، میگوید: اکیدنا منقار بلند آتنبورو دارای خارهای جوجه تیغی، پوزه مورچهخوار و پاهای یک خال است. به دلیل ظاهر ترکیبی آن، نام خود را با موجودی از اساطیر یونانی که نیمی انسان و نیمی مار است، مشترک است. دلیل اینکه این گونه بر خلاف سایر پستانداران به نظر می رسد این است که عضوی از monotremes است – یک گروه تخمگذار که حدود 200 میلیون سال پیش از بقیه پستانداران درخت حیات جدا شده است.
وی افزود: این کشف نتیجه کار سخت و بیش از سه سال و نیم برنامه ریزی است. یک دلیل کلیدی برای موفقیت ما این است که با کمک YAPPENDA، سالها برای ایجاد رابطه با جامعه Yongsu Sapari، روستایی در ساحل شمالی کوههای Cyclops، صرف کردهایم. اعتماد بین ما سنگ بنای موفقیت ما بود زیرا آنها دانش لازم برای پیمایش در این کوه های خائنانه را با ما به اشتراک گذاشتند و حتی به ما اجازه دادند تا در سرزمین هایی تحقیق کنیم که هرگز قدم های انسان را احساس نکرده اند.
گنجینه ای از اکتشافات
در کنار جستجوی اکیدنا، اکسپدیشن اولین ارزیابی جامع از حیات بی مهرگان، خزندگان، دوزیستان و پستانداران را در کوه های سیکلوپ انجام داد. با حمایت راهنمایان محلی در تیم اعزامی، دانشمندان توانستند آزمایشگاههای موقتی را در قلب جنگل با نیمکتها و میزهایی که از شاخههای جنگلی و درختان انگور ساخته شده بودند، ایجاد کنند.
با ترکیب تکنیک های علمی با تجربه و دانش اعضای تیم پاپوآ از جنگل، این تیم به اکتشافات جدید زیادی دست یافت. این شامل دهها گونه حشره کاملاً جدید برای علم و کشف مجدد عسلخوار مایر ( Ptiloprora mayri ) بود، پرندهای که از سال 2008 در علم گم شد و به نام زیستشناس تکاملی مشهور ارنست مایر نامگذاری شد.
یک یافته خارق العاده یک جنس کاملاً جدید از میگوهای زمینی و درختی بود. دکتر لئونیداس-رومانوس داورانوگلو (همکار فوق دکتری Leverhulme Trust در موزه دانشگاه آکسفورد گفت: ما از کشف این میگو در قلب جنگل بسیار شوکه شدیم، زیرا این یک انحراف قابل توجه از زیستگاه معمولی ساحلی این حیوانات است. تاریخ طبیعی)، حشره شناس ارشد برای اکسپدیشن. ما معتقدیم که سطح بالای بارندگی در کوههای سیکلوپ به این معنی است که رطوبت به اندازهای است که این موجودات به طور کامل روی خشکی زندگی کنند.
این تیم همچنین گنجینهای از گونههای زیرزمینی، از جمله عنکبوتهای کور، برداشتکننده کور، و عقرب تازیانهای را که همگی برای علم جدید هستند، در یک سیستم غاری که قبلاً کشف نشده بود، نشان دادند. این کشف شگفتانگیز در یکی از قلههای مقدس بر فراز یونگ سو ساپاری انجام شد، جایی که به تیم مجوز ویژه برای انجام تحقیقات داده شد. مردم به ندرت در اینجا پا می گذارند، و سیستم غار خیره کننده زمانی که یکی از اعضای تیم از ورودی پوشیده از خزه سقوط کرد، اتفاق افتاد.
“سرزمینی زیبا اما خطرناک”
در پس زمینه این اکتشافات شرایط بسیار چالش برانگیز و در مواقعی تهدید کننده زندگی بود. در یکی از سفرها به سیستم غار، یک زلزله ناگهانی تیم را مجبور به تخلیه کرد. دکتر داورانگلو دست خود را از دو نقطه شکست، یکی از اعضا به مالاریا مبتلا شد و دیگری به مدت یک روز و نیم زالو به چشمش چسبانده بود تا اینکه سرانجام در بیمارستان برداشته شد. در سرتاسر اکسپدیشن، اعضا با نیش پشهها و کنهها گرفتار شدند و با خطر دائمی مارها و عنکبوتهای سمی مواجه بودند. هر گونه پیشرفت در جنگل یک روند آهسته و طاقت فرسا بود، به طوری که تیم گاهی اوقات مجبور می شد مسیرهایی را که قبلاً هیچ انسانی نرفته بود، قطع کند.
دکتر کمپتون میگوید: «اگرچه برخی ممکن است سیکلوپها را «جهنم سبز» توصیف کنند، اما من فکر میکنم این منظره جادویی، در عین حال مسحورکننده و خطرناک است، مانند چیزی از کتاب تالکین. در این محیط، رفاقت بین اعضای اکسپدیشن فوق العاده بود و همه به حفظ روحیه کمک کردند. عصر، ما در اطراف آتش، داستانهایی را با هم رد و بدل میکردیم، در حالی که در میان هول و صدای قورباغهها احاطه شده بودیم.
میراثی ماندگار
کشف مجدد اکیدنا تنها آغاز ماموریت اکسپدیشن است. اکیدنای منقار بلند آتنبورو، حیوان شاخص کوه های سیکلوپ و نمادی از تنوع زیستی خارق العاده آن است. این تیم امیدوار است که کشف مجدد آن به جلب توجه به نیازهای حفاظتی Cyclops و به طور کلی گینه نو اندونزی کمک کند و آنها متعهد به حمایت از نظارت طولانی مدت اکیدنا هستند. کلید این کار NGO YAPPENDA است که ماموریت آن حفاظت از محیط طبیعی گینه نو اندونزی از طریق توانمندسازی پاپوآهای بومی است. به عنوان بخشی از تیم اعزامی، اعضای YAPPENDA به آموزش شش دانش آموز از UNCEN در بررسی تنوع زیستی و به دام انداختن دوربین در طول سفر کمک کردند.
دکتر داورانگلو گفت: جنگل های بارانی استوایی از مهم ترین و در معرض خطرترین اکوسیستم های زمینی هستند. این وظیفه ماست که از طریق تبادل دانش، مهارت و تجهیزات از همکاران خود در خط مقدم حمایت کنیم.
از آنجایی که تیم تنها بخشی از مواد جمعآوریشده در اکسپدیشن را مرتب کرده است، آنها انتظار دارند که در ماههای آینده گونههای جدید بیشتری تولید کنند. هدف این است که نام بسیاری از این افراد را به نام اعضای پاپوآی اکسپدیشن نامگذاری کنیم.
علاوه بر نمونه های حیوانی، این تیم همچنین بیش از 75 کیلوگرم نمونه سنگ را برای تجزیه و تحلیل زمین شناسی جمع آوری کرد که توسط زمین شناس ارشد اکسپدیشن، مکس وب، از دانشگاه رویال هالووی، لندن هدایت شد. اینها می توانند به بسیاری از سوالات در مورد چگونگی و زمان شکل گیری کوه های سیکلوپ کمک کنند. اعتقاد بر این است که این کوه ها در حدود 10 میلیون سال پیش زمانی تشکیل شده اند که یک قوس جزیره ای در اقیانوس آرام با سرزمین اصلی گینه نو برخورد کرده است. همراه با یافته های بیولوژیکی، این کار زمین شناسی به تیم کمک می کند تا بفهمد تنوع زیستی خارق العاده Cyclops چگونه به وجود آمده است.
درباره اکیدنای منقار بلند آتنبرو:
اکیدنا منقار بلند آتنبورو، Zaglossus attenboroughi، شناخته شده نیست که در خارج از کوههای سیکلوپ زندگی میکند و زیستشناسان هنوز سوالات بیپاسخ زیادی در مورد زیستگاه و اکولوژی آن دارند.
اکیدنای منقار بلند آتنبورو یک گونه EDGE است: گونه ای در معرض تهدید که خویشاوندان نزدیک کمی در درخت تکاملی حیات دارد. آنها حدود 200 میلیون سال است که مستقل از سایر پستانداران تکامل یافته اند.
اکیدنا برای مردم یونگ سو ساپاری که هجده نسل در دامنههای شمالی کوههای سیکلوپ زندگی میکنند، اهمیت فرهنگی دارد. هنگامی که درگیری در جامعه رخ می دهد، به جای دعوا، یک سنت وجود دارد که یک طرف برای جستجوی اکیدنا به داخل سیکلوپ می رود در حالی که طرف دیگر برای یافتن یک مارلین به اقیانوس می رود. یافتن هر دو موجود به قدری دشوار بود که اغلب دهه ها یا یک نسل کامل طول می کشید تا مکان آنها پیدا شود، اما پس از پیدا شدن، حیوانات نماد پایان درگیری و بازگشت به روابط هماهنگ در روستا بودند.
اکیدنا تنها یک بار به صورت علمی ثبت شده است، زمانی که توسط پیتر ون روین – گیاه شناس هلندی – در سال 1961 کشف شد. از آن زمان تاکنون تنها از طریق گزارش های مشاهده شده توسط جامعه یونگ سو ساپاری و علائم غیرمستقیم در دوران قبل از آن شناخته شده است. کار اعزامی در سال 2022. این نشانهها، که در طول سفر نیز مشاهده شد، شامل سوراخهای بینی، سوراخهایی در زمین بود که بوسیله اکیدناها پس از استفاده از پوزههای بلند و کمی خمیدهشان برای کاوش بیمهرگان زیرزمینی باقی میماند.
درباره اکسپدیشن:
این اکسپدیشن برای اولین بار در سال 2019 توسط جیمز کمپتون پیشنهاد شد.
دانشگاهیان که در این اکسپدیشن همکاری نزدیک داشتند عبارتند از: دکتر جیمز کمپتون (دانشگاه آکسفورد)، دکتر لئونیداس-رومانوس داورانوگلو (موزه تاریخ طبیعی دانشگاه آکسفورد)، مادلین فوت (دانشگاه آکسفورد)، دکتر اندرو تیلکر (Re:wild، موسسه لایبنیتس برای تحقیقات باغ وحش و حیات وحش)، دکتر آتیلا بالاز (دانشگاه مندل) و دکتر مکس وب (رویال هالووی، دانشگاه لندن).
اعضای تیم و شرکای دانشگاه Cenderawasih (UNCEN) عبارتند از دکتر Suriani Surbakti، Gison Morib و Heron Yando.
اعضای تیم و همکاران سازمان غیردولتی اندونزی یایاسان پلایانان پاپوآ نندا (YAPPENDA) شامل بنیانگذاران Iain و Malcolm Kobak، و Yali Kobak، Sampari Kobak، Ezra Daniel، Ruben Penggu، Melias Heluka، Yuanis Yalak و Sili Yalak هستند.
این تیم مجوزهایی را از پاپوآ BBKSDA و BRIN دریافت کرد. همچنین از جامعه Yongsu Sapari به آنها اجازه داده شد تا در طول سفر تحقیقاتی انجام دهند و نمونه هایی را در زمین خود جمع آوری کنند.
این کشف مجدد تا حدی با حمایت سخاوتمندانه کالج مرتون آکسفورد، انجمن جغرافیای سلطنتی، انجمن اکتشاف علمی، Re:wild، دانشگاه رویال هالووی، دانشگاه آکسفورد، رکونیکس، و کمک های مالی خصوصی درک ویلیامز، کریس پری امکان پذیر شد. ، و سایر افراد سخاوتمند.
درباره کوه های سیکلوپ:
کوه های سیکلوپ یکی از ناپذیرترین مناطق جهان است که ناهموار، شیب دار و خطرناک است و از سطح دریا تا 1970 متر را در بر می گیرد. آنها توسط دو قله اصلی – Gunung Rara و Gunung Dafonsoro تسلط دارند. هنگامی که در سال 1768 ده لیگ از خط ساحلی شمالی رشته کوه دریانوردی کرد، بارون لوئیس دو بوگنویل به «سیکلوپهای دوو» اشاره کرد که نام کوهها از آنها گرفته شده است.
کوههای Cyclops یک منطقه کلیدی تنوع زیستی هستند، به این معنی که برای تداوم تنوع زیستی و برای سلامت کلی سیاره حیاتی هستند.
جامعه Yongsu Sapari برای هجده نسل در این منطقه زندگی کرده اند و این سرزمین را مقدس می دانند. آنها معتقدند که توسط یک روح زن اداره می شود که می تواند شکل یک درخت کانگورو را به خود بگیرد.
مجموعه گنبدهای آجری شنی تاریخ زنده ای است که حال و هوای بازار باستانی جاده ابریشم را حس می کند. از هر پنج گنبد تجاری، چهار گنبد پر از معاملهگران و خریدارانی هستند که برای چیزهای منحصربهفردی که به ندرت در هیچ بخشی از جهان یافت میشود، چانه میزنند. اینجا بازار عتیقه جات دست دوم و چیزهای جدید صنعتگر است. از لباس های سنتی ازبکستان، صنایع دستی، و چیزهای شوروی سابق.
سلسله شیبانیان در قرن شانزدهم این گنبدهای تجاری را از لیابی خووز تا مدرسه عرب مرید در شهر قدیمی بخارا، ازبکستان در محل تلاقی مسیر تجارت جاده ابریشم از چین به آناتولی (ترکیه اخیر) ساختند. این نه تنها ابریشم بود که توسط بازرگانان کاروان عرضه می شد، بلکه کاغذ، فلز، باروت و آثار هنری نیز عرضه می شد.
گنبدهای تجاری بخشی از معماری منطقه است که در فهرست میراث جهانی یونسکو در سال 1993 به ثبت رسیده است. پارچه ای که تا حد زیادی دست نخورده باقی مانده است، همانطور که در وب سایت یونسکو نوشته شده است.
این بازار باستانی برای بیش از 2000 سال از چند دوره سلطنت از چنگیز خان مغولستان تا کمونیستی شوروی پس از جنگ جهانی دوم دوام آورد.
تاکی سارافون (گنبد صرافان)، بورسی بود که فروشندگان جهانی «صراف» در آن ارزهای خود را مبادله می کردند.
تاکی تیلپاک فروشان یا کتاب فوروشون (گنبد سرفروشان)، کتاب در زبان ازبکی به معنی کتاب دادن است، فروشان کتاب فروش بود.
تاکی زرگارون که از واژه بخارایی به معنای زاگر یا جواهرساز گرفته شده است، اولین گنبد تجاری برای سازندگان جواهر بود.
تیرو عبدالله خان فرش ها، روسری های رنگارنگ زیبا یا پارچه های سنتی بوخارین را عرضه می کرد.
این تحقیق روشن می کند که تضمین رفاه پایدار سیاره ما مستلزم تعهد جدی تری نسبت به فناوری های جدید حذف دی اکسید کربن و افزایش سریعتر تولید آنها است.
فنآوریهای حذف دیاکسید کربن (CDR) که میتوانند ابزارهای حیاتی برای مبارزه با تغییرات آبوهوایی باشند، همسو با سایر فناوریهای قرن گذشته توسعه یافتهاند. با این حال، طبق مطالعات جدید به رهبری گریگوری نمت، استاد دانشگاه ویسکانسین-مدیسون، این فناوریها باید سریعتر توسعه یابند تا به اهداف سیاستی با هدف محدود کردن گرمایش جهانی دست یابند.
در حالی که سیاست گذاران، محققان و فعالان آب و هوا از سراسر جهان برای دیدار برای کنفرانس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل که در 30 نوامبر 2023 آغاز می شود، آماده می شوند، یک سوال باقی مانده این است که آیا فناوری های آب و هوایی به اندازه کافی سریع در حال توسعه و گسترش هستند تا خواسته های توافقنامه پاریس را برآورده کنند.
تحقیقات جدید به رهبری نمت، که استاد دانشکده روابط عمومی لا فولت است، نشان میدهد که روشهای جدید CDR باید با سرعت بسیار بیشتری مقیاس شوند تا به هدف دمایی توافق پاریس برای محدود کردن گرمایش به ۲ یا ۵/۱ درجه سانتیگراد برسند.
این هدف مستلزم حذف صدها گیگاتن دی اکسید کربن از اتمسفر در طول قرن است که مقیاس گذاری فناوری های جدید CDR را از اهمیت ویژه ای برخوردار می کند.
CDR شامل گرفتن CO2 از جو و ذخیره آن به روش های مختلف است.
نمونه هایی از CDR معمولی شامل احیای جنگل، احیای تالاب و بهبود مدیریت جنگل است.
تمام روش های دیگر CDR فقط در مقیاس کوچک به کار گرفته شده اند و در مجموع به عنوان CDR جدید شناخته می شوند.
به عنوان مثال می توان به انرژی زیستی با جذب و جداسازی کربن، جذب و ذخیره مستقیم کربن هوا و بیوچار اشاره کرد.
این روشهای جدید ممکن است بتوانند ذخیرهسازی کربن بادوامتری نسبت به روشهای معمولی که بر درختان و خاکها متکی هستند، ارائه دهند.
نمت و تیم تحقیقاتی خود در یکی از مقالات اخیر خود که در 30 اکتبر 2023 در Communications, Earth & Environment منتشر شد، مجموعه داده های پذیرش تاریخی فناوری (HATCH) را معرفی کردند – پروژه ای نوآورانه که انواع کشاورزی، صنعتی و کشاورزی را ردیابی و تجزیه و تحلیل می کند. فنآوریهای مصرفکننده که در قرن گذشته به کار گرفته شدهاند و میتوانند بینشی در مورد مقیاس فناوریهای جدید مانند حذف کربن ارائه دهند.
این مطالعه ظهور و رشد 148 فناوری را در 11 دسته مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که به اوایل قرن بیستم بازمیگردد .
سپس این داده ها را با سناریوهای مدل CDR که توسط هیئت بین دولتی تغییرات آب و هوا (IPCC) ایجاد شده بود، اعلامیه های شرکت در مورد طرح های افزایش مقیاس CDR و اهداف CDR در اعلامیه های سیاست ارجاع داد.
در حالی که این مقاله شواهدی پیدا کرد که نشان میداد مقیاس مورد نیاز فناوریهای حذف کربن با محدوده تاریخی تلاشهای قبلی مطابقت دارد، اعلامیههای شرکت و اهداف دولتی حاکی از آن است که رشد بسیار سریعتری نسبت به سناریوهای مدلسازی شده با سابقه تاریخی و IPCC CDR وجود خواهد داشت.
نمت میگوید: «نرخهای افزایش مقیاس مورد نیاز برای حذف کربن برای رسیدن به اهداف 2 و 1.5 درجه سانتیگراد در محدوده تجربه تاریخی است، حتی اگر در حد بالایی باشد».
ما میتوانیم از این تجربه یاد بگیریم که حذف کربن را در مقیاس مرتبط با آب و هوا در سه دهه آینده تسهیل کنیم.»
در مقاله دیگری که در 15 نوامبر 2023 در Joule منتشر شد ، نمت و تیم تحقیقاتی او دریافتند که در حال حاضر سالانه 2 گیگاتن دی اکسید کربن حذف می شود.
تقریباً تمام این حذف با کاشت درختان بیشتر و تنها 0.1٪ از CDR جدید انجام می شود.
همه اینها علیرغم سناریوهای مدل سازی است که نشان می دهد ما باید در طول قرن صدها گیگاتن دی اکسید کربن را از جو حذف کنیم تا به توافق نامه پاریس برسیم و از رفاه پایدار سیاره خود اطمینان حاصل کنیم.
این مطالعه نشان میدهد که تقریباً تمام سناریوهایی که گرمایش را به 1.5 یا 2 درجه سانتیگراد محدود میکنند به CDR جدید نیاز دارند.
به طور متوسط، سناریوها CDR جدید را تا اواسط قرن 1300 افزایش می دهند.
با نگاهی به دوره زمانی بین زمانی که یک فناوری به بازار معرفی میشود و زمانی که افزایش سریع تولید آن رخ میدهد – به نام فاز شکلگیری – این مقاله نشان میدهد که این بخش از فرآیند جذب و ذخیرهسازی کربن مستقیم هوا و دیگر روشهای جدید CDR باید برای برآوردن نیازهای یک سیاره در حال گرم شدن شتاب بگیرند.
سرعت بخشیدن به نوآوری که در این مرحله رخ می دهد تا حجم بالاتری از تولید زودتر آغاز شود، می تواند به بهبود پذیرش فناوری کمک کند.
یان مینکس، رئیس مؤسسه تحقیقاتی مرکاتور در مورد عوام جهانی و تغییرات آب و هوا، میگوید: «برای مرتبط شدن با آب و هوا، مراحل شکلگیری سیستمهای فیلتر هوا و سایر روشهای جدید حذف کربن باید حداقل به اندازه سریعترین آنالوگهای تاریخی فعال باشند. گروه کاری علم پایداری کاربردی و یکی از نویسندگان هر دو مطالعه.
این امر مستلزم تعهدات جدیتری نسبت به فناوریهای حذف جدید نسبت به آنچه که در حال حاضر وجود دارد، دارد. سطوح مورد نیاز تنها در صورتی امکانپذیر خواهد بود که در 15 سال آینده شاهد توسعه اساسی مرحله شکلگیری CDR جدید باشیم.»
نتایج این مطالعات همچنین در گزارش آینده گپ انتشارات سازمان ملل در سال 2023، که شامل فصلی در مورد حذف کربن با مشارکت Minx و Nemet است، گنجانده خواهد شد.
هدف این مقاله ارائه چارچوبی عملی برای هدایت دولتها در تسریع و افزایش سرمایهگذاری عمومی و خصوصی در کربن آبی به عنوان بخشی از توسعه اقتصاد آبی است. این کار را با توصیف جزئیات چارچوب آمادگی کربن آبی، راهنمای گام به گام، به خوبی نشان داده شده با چک لیست های ساده انجام می دهد. کشورهای مشتری می توانند از تصاویر و چک لیست ها برای تعیین آمادگی خود برای تسریع و افزایش سرمایه گذاری در تامین مالی اعتبارات کربن آبی استفاده کنند. چارچوب آمادگی کربن آبی از سه ستون تشکیل شده است: 1. داده ها و تجزیه و تحلیل. 2. سیاست ها و نهادها. 3. امور مالی.
سیگنالهای سیستمهای ماهوارهای ناوبری جهانی (GNSS) که در ابتدا برای کاربردهای ناوبری و زمانبندی توسعه یافته بودند، اکنون معمولاً برای کاربردهای سنجش از دور ژئوفیزیکی، از جمله مشاهده سطح و جو زمین با استفاده از ایستگاههای زمینی نزدیک سطح دریا و همچنین سکوهای بالای کوه، هوابرد و فضابرد استفاده میشوند. . بازتاب سنجی GNSS (به اختصار GNSS-R)، که تکنیک استفاده از سیگنال های بازتابی برای اندازه گیری ویژگی های سطح زمین است، یک حوزه تحقیقاتی و کاربردی در حال رشد برای سنجش از دور GNSS بوده است.
نکته قابل توجه، ماموریت ماهوارهای Cyclone Global Navigation Satellite System (CYGNSS) نقشههای تاخیری داپلر (DDM) را تولید میکند که برای نظارت بر سرعت باد سطح اقیانوس در طول طوفانها استفاده میشود. در همین حال، GNSS-R زمینی و هوابرد برای نظارت بر رطوبت خاک، عمق برف و رشد پوشش گیاهی استفاده شده است.
یکی از حوزههای مورد علاقه، بازتابسنجی دقیق با استفاده از اندازهگیریهای فاز حامل سیگنال است. اولین تلاش برای انجام ارتفاعسنجی دقیق (فاز) بر روی یخ دریا با استفاده از اندازهگیریهای بازتاب سنجی GPS از TechDemoSat-1 در مدار پایین زمین توسط محققان در سال 2017 گزارش شد. متعاقبا، محققان استفاده از بازتابهای جمعآوریشده توسط یک ماهواره Spire را برای انجام ارتفاعسنجی بر روی زمین نشان دادند.
خلیج هادسون و دریای جاوا و نحوه استفاده از بازتاب یخ در نواحی قطبی برای اندازهگیری محتوای کل الکترون یونوسفر روی کلاهکهای قطبی. در حالی که این تظاهرات GNSS-R برای بازتاب سنجی مبتنی بر فاز حامل دقیق امیدوارکننده است، کار بیشتری باید انجام شود تا مشخص شود که ارتفاع سنجی مبتنی بر حامل چه زمانی امکان پذیر است و با چه چالش هایی مواجه است.
برای مطالعه چالشهای مرتبط با پردازش سیگنالهای اختفای رادیویی منعکسشده و با زاویه ارتفاع پایین، آزمایشگاه ناوبری و حسگر ماهوارهای بولدر دانشگاه کلرادو (CU) یک سایت جمعآوری دادههای GNSS را در بالای کوه هالیکالا در جزیره مستقر کرده است. مائوئی ، هاوایی کمپینهای مجموعه اخیر با هدف استفاده از این سایت به عنوان یک بستر آزمایشی برای الگوریتمهای GNSS-R که از اندازهگیریهای چند فرکانس و چند قطبی استفاده میکنند.
پیش از این، ما پردازش نقشه تاخیری را برای قطبش های دایره ای چپ (LHC) و دایره ای راست (RHC) برای سیگنال های GPS L1 و L2 انجام دادیم. این نتایج روش شناسی پردازش حلقه باز را تأیید می کند و یک ارزیابی اولیه از کیفیت داده ها را ارائه می دهد. مشاهده کردیم که سیگنالهای منعکسشده دریافتی، محو شدن عمیق و سریع دامنه را نشان میدهند. در کار گزارششده در این مقاله، ارزیابی خود را به سیگنالهای GPS با فرکانس سهگانه (L1CA، L2C، L5Q) گسترش میدهیم و روششناسی خود را برای استخراج فاز حامل سیگنال مستند میکنیم.
نتایج اولیه ما نشان میدهد که استخراج فاز سیگنال منسجم چالش برانگیز است و ممکن است برای این تنظیم آزمایشی خاص امکانپذیر نباشد. ما در مورد روشهایی بحث میکنیم که در آن آزمایش ممکن است برای به دست آوردن بازتابهای سطح اقیانوس منسجم در آینده بهبود یابد.
پیشینه آزمایش
شکل کنونی آزمایش CU SeNSe Lab Mount Haleakalā GNSS در ژوئن 2020 به کار گرفته شد. این آزمایش از یک آنتن شیپوری با قطبش دو طرفه تشکیل شده است که در پانل سمت چپ شکل 1 به همراه یک آنتن مرجع رو به اوج نشان داده شده است . . سیگنالهای باند پهن افقی و عمودی پلاریزه شده از آنتن شاخ به سختافزار جلویی وارد میشوند و با استفاده از ترکیبکنندههای فاز 90 درجه ترکیب میشوند تا سیگنالهای پلاریزه LHC و RHC را تشکیل دهند که سپس توسط مجموعهای از تجهیزات جانبی رادیویی نرمافزار جهانی Ettus ضبط میشوند. (USRPs). در همین حال، سیگنال آنتن مرجع به گیرنده Sepentrio PolaRxS ارسال می شود .
پانل سمت راست در شکل 1 تنظیمات سیستم را نشان می دهد. توجه داشته باشید که نوسان ساز کریستالی کنترل شده توسط اجاق Sepentrio برای هدایت USRP ها استفاده می شود. این به ما اجازه می دهد تا از خروجی های Sepentrio برای تخمین تغییرات ساعت گیرنده استفاده کنیم و از آنها در جزء ساعت گیرنده مدل های حلقه باز خود استفاده کنیم که در زیر به آن می پردازیم.
هر USRP میتواند تا چهار سیگنال را در دو فرکانس مخلوط کردن مختلف ضبط کند که امکان ضبط سیگنالهای پلاریزه RHC و LHC را در حداکثر چهار باند مختلف فراهم میکند. اولین USRP باندهای L1 و L2 را با فرکانس مرکزی به ترتیب در 1575.42 و 1227.6 مگاهرتز در پهنای باند 5 مگاهرتز ضبط می کند. USRP دوم باندهای L5 و E6/B3 را در فرکانسهای مرکزی 1176.45 و 1271.25 مگاهرتز و در پهنای باند 20 مگاهرتز ضبط میکند.
جدول 1 شناسه های هر کانال دریافتی را به همراه باند مربوطه، قطبش و نرخ نمونه برداری فهرست می کند. توجه داشته باشید که سیگنالهای ضبطشده که باند E6 را پوشش میدهند، سیگنالهای BeiDou B3 را نیز دریافت میکنند، اما ما در این مقاله تحلیل خود را به سیگنالهای GPS L1، L2 و L5 محدود میکنیم. نمونه های این USRP ها به همراه خروجی Sepentrio Binary Format (SBF) گیرنده PolaRxS روی دیسک نوشته می شوند.
از ژوئن 2021، مجموعههای دورهای به مدت حدوداً یک ساعت در یک زمان گرفته شد، که تقریباً مدت زمانی است که برای عبور یک ماهواره GPS از زاویه ارتفاع 0 درجه به یکی از بیش از 20 درجه طول میکشد. زمانهای جمعآوری برای هدف قرار دادن گذرگاههای ماهوارهای تنظیم شد که نقطه انعکاس آنها از محدوده آزیموتال آنتن شاخ، که تقریباً رو به جنوب است و دارای عرض پرتو حدود 60 درجه است، عبور میکند.
شکل 2 مجموعه داده های موجود را از ماه اول مجموعه ها خلاصه می کند. سمت راست ترین پانل های شکل 3 نمونه هایی از مسیر کاوشگر GPS PRN 6 را نشان می دهد که در 13 ژوئن 2022 در افق در حدود ساعت 12:00-13:00 UT قرار می گیرد. این مسیری است که ما در این کار روی آن تمرکز میکنیم، زیرا PRN 6 سیگنالهای L1CA، L2C و L5 را منتقل میکند و به طور مداوم یک نقطه خاص در منطقه مورد علاقه ما دارد.
روش
روش پردازش ما برای ردیابی حلقه باز سیگنالهای GNSS منعکسشده بر اساس کار قبلی ما است که در آن ما DDM و نقشههای تاخیر اندازهگیری نسبت سیگنال به نویز (SNR) برای فرکانسهای سیگنال چندگانه و قطبشهای دریافتی تولید کردیم.
مدل شبه رنگ. ما با تولید مدلی از شبه برای سیگنال مستقیم و منعکس شده شروع می کنیم. مدل فقط باید تا سطح تراشه دقیق باشد، زیرا ما بین چندین تراشه تاخیر برای سیگنال های دریافتی همبستگی داریم. تنظیم یک نیاز دلخواه دقت 0.5 تراشه (معادل تاخیر در حدود 150 متر برای L1CA/L2C یا 15 متر برای سیگنال های L5)، به ما اجازه می دهد تا تاخیرهای مسیر از یونوسفر و تروپوسفر را نادیده بگیریم، که فقط باید چندین مورد را به حساب آورد.
متر تاخیر مدل دارای سه عبارت است که ما نسبت به زمان سیستم GPS (GPST) تخمین می زنیم: خطای ساعت گیرنده، خطای ساعت فرستنده ماهواره و محدوده هندسی.
ما از موقعیت بررسی شده آنتن بوق همراه با محصولات مدار و ساعت دقیق سرویس بین المللی GNSS برای خطای ساعت و موقعیت فرستنده استفاده می کنیم. اینها به ما اجازه می دهند تا خطای ساعت فرستنده و تاخیر مسیر را برای سیگنال مستقیم محاسبه کنیم. تأخیر مسیر سیگنال منعکس شده را می توان با محاسبه نقطه انعکاس چشمی در بیضی WGS84 و افزودن فواصل فرستنده به نقطه چشمی و نقطه چشمی به گیرنده پیدا کرد.
مدت باقی مانده برای تخمین خطای ساعت گیرنده است. به یاد بیاورید که USRP های ما توسط نوسانگر داخلی Sepentrio هدایت می شوند. بنابراین، خطای ساعت در اندازهگیریهای Sepentrio با تغییرات در نوسانگر مرجع برای USRPs همراه است.
ما از یک تکنیک کاهش روند ژئودتیکی برای تخمین این تغییرات ساعت و اعمال آنها در مدل شبه رنگ خود استفاده می کنیم. برای ساختن خطای ساعت کامل گیرنده، با ردیابی یک دقیقه از یک ماهواره قوی با زاویه ارتفاع متوسط و رمزگشایی اطلاعات زمانبندی آن، تراز زمانی نمونهها را در نزدیکی ابتدای مجموعهها به GPST تخمین میزنیم. این یک تخمین از GPST را در ابتدای فایل به ما می دهد، که می توانیم از آن برای ایجاد یک تخمین کامل از GPST در هر نمونه موجود در فایل استفاده کنیم. همچنین، با توجه به مدل شبه ما، میتوانیم فاز کد دریافتی و فرکانس داپلر را پیدا کنیم.
همبستگی سیگنال با استفاده از فاز کد ایجاد شده و مدلهای داپلر، همبستگیهایی را برای سیگنالهای بازتابی و مستقیم ایجاد میکنیم. ما یک سیگنال مرجع را در هر بازه 1 میلیثانیهای به هم مرتبط میکنیم، و برای اهداف بررسی سلامت عقل، همبستگیهای بیش از 3 تراشه را در فاصله 0.5 تراشه محاسبه میکنیم.
این منجر به خروجی های همبستگی درون فازی و مربعی (I/Q) در هر 1 میلی ثانیه می شود. پانل های سمت چپ در شکل 3 نمونه هایی از سیگنال های منعکس شده پردازش شده برای سیگنال های قطبش RHC و LHC L1CA، L2C و L5Q از PRN 6 در 13 ژوئن 2021، ساعت 12:00-13:00 UT را نشان می دهند.
توجه داشته باشید که با تنظیم ماهواره، در حدود 4 درجه زاویه ارتفاع، سیگنال های منعکس شده با سیگنال مستقیم قوی تر در سیگنال های L1 و L2 ادغام می شوند. این اتفاق بعداً در L5 به دلیل پهنای باند بالاتر آن رخ می دهد. ما از تراشه 0.0 برای به دست آوردن خروجی های I/Q برای پردازش فاز حامل برای L1 و L2 استفاده می کنیم. برای L5، ما از تراشه 0.0، -0.5، یا -1.0 استفاده می کنیم تا عدم تطابق مدل را در انتهای فایل محاسبه کنیم.
محو شدن سیگنال و مدل اقیانوسی WW3. هدف نهایی آزمایش بازتاب سنجی Haleakalā مقایسه ویژگی های سیگنال های بازتابی پردازش شده با پارامترهای سطح اقیانوس در نزدیکی نقطه چشمی و منطقه درخشان است. برای این منظور، ما دادههایی را از مدل WaveWatcher 3 (WW3) منطقهای هاوایی ترکیب کردهایم. این مدل اطلاعاتی در مورد ارتفاع موج، جهت و دوره به دلیل باد و تورم خروجی می دهد و وضوحی در حدود 5 کیلومتر دارد. داده های این مدل در قالب NetCDF از چندین سرویس وب در دسترس است.
پانل سمت راست شکل 3 خطوط ارتفاع موج قابل توجه باد و موج را در منطقه هالیکالا جنوبی نشان می دهد. در همین حال، توجه داشته باشید که سیگنال های بازتاب شده (پانل های سمت چپ) تغییرپذیری بالایی در توان دریافتی در طول مدت زمان مجموعه نشان می دهند. در حالی که امیدوار بودیم بتوانیم فوراً همبستگی بین این پارامترهای موج و نوسانات توان را مشاهده کنیم، واضح است که برای از بین بردن چنین سیگنالی به پردازش بیشتری نیاز داریم، و تغییر هندسه ماهواره احتمالاً مشاهده و تأیید آن را دشوار خواهد کرد.
با این حال، نتایج ما در پایان این مقاله نشان خواهد داد که احتمالاً بین پارامترهای محو شدن و باد همبستگی وجود دارد، اگرچه تا چه حد ناشناخته است. در نهایت، توجه داشته باشید که قطبش های LHC (RX6، RX8، RX2) سیگنال های بازتابی بسیار قوی تری نسبت به قطبش های RHC نشان می دهند. از آنجایی که ما علاقه مند به پردازش فاز برای سیگنال های بازتابی هستیم، ما به طور انحصاری در مورد استفاده از سیگنال های پلاریزاسیون LHC در ادامه این مقاله گزارش می دهیم.
پردازش فاز حامل. پس از انجام همبستگیها، همبستگیهای I/Q را برای سیگنالهای مستقیم و منعکسشده میگیریم و آنها را پردازش میکنیم تا فاز سیگنال بازتابشده پاکشده را بازیابی کنیم. اولین سری از مراحل در این فرآیند شامل پردازش سیگنال مستقیم برای تعیین تراز نماد ناوبری / پوشش و تخمین هرگونه نوسانات فاز باقیمانده است که بیشتر به دلیل نوسانات ساعت گیرنده مدل نشده است. شکل 4 این فرآیند را برای سیگنال L1CA نشان می دهد. همبستگی های خام I/Q در پانل بالایی نشان داده شده است.
برای این موارد، ما یک حلقه قفل فاز Costas (PLL) برای ردیابی نوسانات فاز باقیمانده بدون حساس بودن به انتقال نمادهای ناوبری / پوشش اعمال می کنیم. در مرحله بعد، این نوسانات فاز باقیمانده را حذف می کنیم تا مقادیر I/Q کاهش یافته را بدست آوریم.
همانطور که در پانل دوم نشان داده شده است، این مولفه های مربعی مقادیر I/Q کاهش یافته در مرکز صفر هستند در حالی که مولفه درون فاز اکنون بیت های داده / نمادهای همپوشانی را نشان می دهد. ما از مقادیر I/Q کاهش یافته برای تخمین توالی بیت های ناوبری در سیگنال های L1CA و L2C استفاده می کنیم.
به همین ترتیب، تراز توالی همپوشانی نویمان-هافمن را برای سیگنال L5 تخمین می زنیم. در نهایت، بیتهای داده تخمینی یا توالی همپوشانی را برای تأیید رویه پاک میکنیم. نتایج پاک کردن بیت های ناوبری تخمین زده شده برای سیگنال L1CA در پانل سوم شکل 4 نشان داده شده است.
پس از به دست آوردن نوسانات فاز باقیمانده و نمادهای ناوبری / همپوشانی برای سیگنال مستقیم، در مرحله بعدی آنها را برای تمیز کردن سیگنال منعکس شده اعمال می کنیم. به طور خاص، ما نوسانات فاز باقیمانده را از مقادیر I/Q سیگنال منعکس شده خام حذف میکنیم و سپس بیتهای ناوبری یا کد پوشش مربوطه را پاک میکنیم.
شکل 5 نمونه ای از داده های I/Q منعکس شده را قبل و بعد از این روش نشان می دهد. بیت های ناوبری به وضوح حذف می شوند، اما سیگنال بازتاب شده همچنان نوسانات نسبتاً قابل توجهی را در مقادیر I/Q پاک شده نشان می دهد. از این مقادیر است که امیدواریم فاز سیگنال منعکس شده باقیمانده را استخراج کنیم.
در شرایط منسجم، فاز دادههای I/Q منعکسشده تمیز باید فقط شامل اثرات مدلنشده، از جمله هرگونه نشانه تغییر ارتفاع سطح اقیانوس باشد. با این حال، اثر چند مسیری به دلیل سطح ناهموار اقیانوس باعث نوساناتی در دامنه و فاز سیگنال دریافتی میشود و همچنین میتواند باعث لغزش چرخه در هنگام باز کردن فاز شود.
برای فیلتر کردن این لغزشهای چرخه، ما روش همزمان لغزش سیکل و فیلتر نویز (SCANF) خود را اعمال میکنیم، که در اصل فقط یک PLL فیلتر کالمن با یک مرحله اضافی است که سعی در تخمین و حذف لغزشهای چرخه دارد.
شکلهای بخش بعدی نتایج اعمال کل این رویه را برای سیگنالهای منعکس شده نشان میدهد. خطوط سیاه و آبی فاز قبل و بعد از اعمال SCANF را نشان می دهد. سیگنال منعکس شده I/Q SNR نیز برای مرجع گنجانده شده است. توجه داشته باشید که چگونه پرش ها در خط سیاه با SNR محو می شوند و خط آبی به طور موثر روند فاز خط سیاه را بدون این پرش ها بازسازی می کند. این شواهد کیفی خوبی است که نشان می دهد الگوریتم SCANF موثر بوده است.
نتایج
شکل های 6، 7، 8، 9، 10، و 11 سیگنال منعکس شده SNR و فاز برای GPS PRN 6 را در 6 روز مختلف نشان می دهد. توجه داشته باشید که این روزها مطابق با روزهای مشخص شده در شکل 2 است که از آنجا مشاهده می کنیم که ارتفاع موج قابل توجه باد در روزهای 1، 5 و 6 نسبتا زیاد، در روزهای 2 و 3 معتدل و در روز 4 نسبتا کم است. ما متوجه شدیم که نوسانات SNR در روزهای 1، 5، و 6 نسبتاً بیشتر از روزهای دیگر است، که معتقدیم ممکن است نشانهای از شرایط سطح اقیانوس باشد. تجزیه و تحلیل دقیق تر این نتیجه موضوعی برای کار آینده ما است.
به طور کلی، مشاهده می کنیم که روند فاز در سه سیگنال (L1CA، L2C، L5) برای هیچ یک از روزها سازگار نیست. با همه امضاهای چند مسیری در سیگنال بازتابی تمیز شده، مشخص نبود که آیا فاز استخراجشده برای کاربردهایی مانند ارتفاعسنجی سطح اقیانوس مفید خواهد بود یا خیر، و این نتایج کیفی نشان میدهد که احتمالاً چنین نخواهد بود.
با این حال، فصل و ساعاتی از روز که برای کار ما در مورد بحث در این مقاله پردازش شد، بسیار محدود است. این امکان وجود دارد که پردازش دادههای بیشتر، بینش بیشتری در مورد اینکه آیا فاز سیگنال بازتابشده در این آزمایش قابل استفاده است یا خیر، ایجاد کند.
قدردانی
سیستم جمع آوری داده هالیکالا با حمایت موسسه نجوم دانشگاه هاوایی و آزمایشگاه تحقیقاتی نیروی هوایی ایجاد شده است. نویسندگان از کمک های مایکل مابری، راب راتکوفسکی، دانیل اوگارا، کریگ فورمن، فرانک ون گراس و نیراج پوجارا قدردانی می کنند. این تحقیق توسط یک جایزه فرعی از اداره ملی اقیانوسی و جوی از طریق شرکت دانشگاهی برای تحقیقات جوی به CU Boulder و با حمایت مالی جزئی از برنامه کسب داده های تجاری ناسا Smallsat تامین می شود.
این مقاله بر اساس مقاله «پردازش فاز حامل اولیه برای آزمایش GNSS-R در بالای کوه Haleakala» است که در ION ITM 2023، نشست فنی بینالمللی 2023 مؤسسه ناوبری، لانگ بیچ، کالیفرنیا، 23 تا 26 ژانویه 2023 ارائه شده است. .
برایان بریتش یک دانشجوی فوق دکتری در دانشگاه کلرادو (CU) بولدر است، جایی که دکترای خود را دریافت کرد. در علوم مهندسی هوافضا JADE MORTON استاد دپارتمان علوم مهندسی هوافضا Ann and HJ Smead و مدیر مرکز تحقیقات نجومی کلرادو در CU Boulder است.
در سالهای 2020 و 2021، کالیفرنیا برخلاف هر چیزی که در رکورد مدرن ثبت شده، فعالیت آتشسوزی را تجربه کرد. هنگامی که دود پاک شد، میزان جنگل های سوخته در مجموع ده برابر بیشتر از میانگین سالانه ای بود که به اواخر دهه 1800 باز می گشت. ما می دانیم که حیات وحش در جنگل های غربی با تغییر زیستگاه و اختلالاتی مانند آتش سوزی تکامل یافته است.
هر گونه واکنش متفاوتی نشان می دهد، برخی از دهانه ها سود می برند، برخی دیگر زیستگاه حیاتی خود را از دست می دهند. چیزی که ما نمی دانیم این است که افزایش شدت آتش سوزی در مقیاس های بزرگ چگونه روی زیستگاه و بقای آنها تأثیر می گذارد، زیرا بسیاری از گونه ها با این نوع «مگافایرها» سازگار نیستند.
تنها چیزی که ثابت است تغییر است — آیا ضرب المثل اینطور نیست؟ ما می دانیم که حیات وحش در جنگل های غربی با تغییر زیستگاه و اختلالاتی مانند آتش سوزی تکامل یافته است. هر گونه واکنش متفاوتی نشان می دهد، برخی از دهانه ها سود می برند، برخی دیگر زیستگاه حیاتی خود را از دست می دهند. آنچه ما نمی دانیم این است که افزایش شدت آتش سوزی در مقیاس های بزرگ چگونه روی زیستگاه و بقای آنها تأثیر می گذارد، زیرا بسیاری از گونه ها با این نوع “مگافایر” سازگار نیستند.
محققان در ایستگاه تحقیقاتی کوه راکی به دنبال یافتن پاسخ هایی هستند. آنها یافتههای خود را در «مگافایرهای کالیفرنیا 2020-2021 و تأثیرات آن بر زیستگاه حیاتوحش» خلاصه میکنند، مقالهای که امروز در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شد .
هنگامی که دود پاک شد، میزان جنگل های سوخته در مجموع ده برابر بیشتر از میانگین سالانه ای بود که به اواخر دهه 1800 باز می گشت.
تقریباً نیمی از جنگلهایی که سوختند، آتشسوزی شدیدی را تجربه کردند که 75 تا 100 درصد از پوشش گیاهی را از بین برد، و بیشتر این آتشسوزی، به جای موزاییک تکه تکهای، مناطق وسیعی را تحت پوشش قرار داد.
دپارتمان ماهی و حیات وحش کالیفرنیا یک پایگاه داده جامع حیات وحش را مدیریت میکند و از تناسب زیستگاه صدها گونه در سراسر ایالت نقشهبرداری میکند.
همراه شدن این موضوع با سوابق سازمان جنگلها از آتشسوزیهای جنگلی و برخی کارهای کامپیوتری شیک به محققان این فرصت را داد تا نگاهی گسترده به چگونگی شکلدهی این نوع «مگافایر» به زیستگاه حیاتوحش در ایالت بیاندازند.
جسالین آیارز، نویسنده اصلی، میگوید: «هدف ما این بود که نگاهی گسترده بیندازیم تا درک بهتری از تأثیرات این نوع آتشسوزیها بر روی زیستگاه حیات وحش بهطور کلی به دست آوریم.» او ادامه داد، “و از آنجایی که هر گونه متفاوت است، این مطالعه نقطه پرش خوبی را برای دیگران فراهم می کند تا بتوانند روی یک گونه مورد علاقه یا گروه کوچکی از گونه هایی که زیستگاه های مشابهی دارند تمرکز کنند.”
آتشسوزیها و زیستگاههای مورد مطالعه بیشتر در سیرا نوادا، جنوب کاسکیدز و مناطق کوهستانی کلامات کالیفرنیا قرار داشتند.
محققان بیش از 600 گونه حیات وحش را بررسی کردند و دریافتند که برای 50 گونه، آتشسوزیها 15 تا 30 درصد زیستگاه را در محدوده محدوده آنها در ایالت دربرگرفته است.
صد گونه آتش سوزی با شدت بالا را در بیش از 10 درصد محدوده جغرافیایی خود در کالیفرنیا تجربه می کنند.
16 گونه از این گونه ها گونه های مورد توجه مدیریتی هستند، مانند جغد خاکستری بزرگ، ولوورین، ماتن اقیانوس آرام و بوآ لاستیکی شمالی.
تحقیقات قبلی نشان میدهد که برخی از گونهها مانند جغدهای خاکستری بزرگ ممکن است از نظر زیستگاه علوفهجویی از آتش سود ببرند و تا حدودی انعطافپذیر باشند، اما باز هم، ناشناخته این است که آیا این مزیت با این بزرگی تغییر زیستگاه در چنین مدت کوتاهی صادق است یا خیر.
برخی از خبرهای خوب این است که با بررسی دقیقتر برخی از جزئیات در مورد تغییر زیستگاه بر اساس گونهها، دانشمندان دریافتند که این آتشسوزیها در مقایسه با گونههای حیاتوحش به طور نامتناسبی بر روی زیستگاههای گونههای نگرانکننده حفاظت تأثیر نمیگذارند، یافتهای که نشان میدهد این گونهها کجا هستند. زندگی ممکن است به عنوان پناهگاه برای آنها باشد.
گاوین جونز، نویسنده ارشد و مشاور Ayars، تحقیقی را در مورد اینکه چگونه مدیریت فعال جنگل میتواند خطرات درازمدت از دست دادن زیستگاه جغدهای خالدار کالیفرنیا ناشی از افزایش اندازه و شدت آتشسوزی را جبران کند، انجام داده است. با توجه به اثرات تغییر زیستگاه در مقیاس بزرگ در یک دوره زمانی کوتاه، همراه با احتمال شایع تر شدن آتش سوزی های شدید در آینده، این مقاله جدید به مجموعه تحقیقات اضافه می کند و بر اهمیت افزایش سرعت و مقیاس تأکید می کند. مدیریت فعال جنگل
16 اکتبر 2023، بیست و پنجمین مجمع عمومی UNWTO، سمرقند، اوبرکستان – به عنوان بخشی از تلاش ازبکستان برای بهبود و نوسازی اقتصاد خود، اوزبرکیتان به دنبال تقویت روابط خود با چین، شریک استراتژیک خود، از طریق سیاست خارجی است. دو کشور با ایجاد روابط دوجانبه بر اساس برابری،مشارکتُ احترام متقابل و در نظر گرفتن منافع، امیدوارند فعالیت و تجارت را برای بهبود اقتصاد افزایش دهند.
طی 30 سال گذشته، هر دو کشور 113 موافقت نامه بین دولتی و بین دولتی منعقد کرده اند، از جمله معاهده دوستی و همکاری بین جمهوری ازبکستان و جمهوری خلق چین که در سپتامبر 2013 امضا شد.
در چارچوب سازمان ملل، پکن از قطعنامههایی که توسط رئیسجمهور ازبکستان مبنی بر تضمین همکاری بینالمللی برای توسعه پایدار در منطقه آسیای مرکزی برای آموزش، تساهل مذهبی و توسعه گردشگری ارائه شده بود، حمایت کرد. دریای آرال به عنوان منطقه ای از نوآوری ها و فناوری های زیست محیطی در دستیابی به اهداف توسعه پایدار و موارد دیگر اعلام شد.
در سالهای اخیر، روابط بین کشورهای آسیای مرکزی و چین به حدی افزایش یافته است که سران کشورها را شامل میشود. در اجلاس اخیر در شیان، چین انگیزه جدیدی به همکاری های منطقه ای و ارتقای پروژه های مشترک مهم با ازبکستان داد.
ازبکستان یکی از اولین کشورهایی بود که از پروژه بزرگ یک کمربند، یک جاده چین با هدف تقویت اتصالات حمل و نقل بین المللی، توسعه تجارت گسترده، سرمایه گذاری و مبادلات بشردوستانه حمایت کرد. ازبکستان و چین تعامل اقتصادی متنوعی به میزان 8.9 میلیارد دلار ایجاد کرده اند که چین یکی از بزرگترین شرکای تجاری ازبکستان است که 18 درصد از تجارت خارجی این کشور را به خود اختصاص داده است.
مشارکت اقتصادی
پروژه های استراتژیک مشترکی مانند خط لوله گاز چین – آسیای میانه، کارخانه سودا کونگراد و کارخانه کود پتاس دهکن آباد، نوسازی نیروگاه حرارتی انگرن ایجاد شد. پارک صنعتی پنگ شنگ با سرمایه گذاری چینی به عنوان منطقه آزاد اقتصادی در سیردریا تأسیس شده است، جایی که بیشترین تمرکز پروژه های سرمایه گذاری با سرمایه خصوصی چین در از بکستان است. ZTE، تولید کننده لوازم الکترونیکی، اولین خط تولید گوشی های هوشمند را در آسیای مرکزی ساخت. سرمایه گذاری مشترک بین پنگ شنگ، کارخانه معدن و متالورژی آلمالیک، AWP را راه اندازی کرد، کارخانه ای که سالانه حدود دو میلیون شیر و میکسر با استفاده از مواد خام داخلی تولید می کند.
اقتصاد سبز
مسیر ازبکستان برای تقویت تولید صنعتی و کشاورزی، گذار به اقتصاد سبز، توسعه دیجیتال و نوآورانه، و همچنین پیشرفت های حاصل شده در سیاست منطقه ای و دیپلماسی اقتصادی خارجی، فرصت های جدیدی را برای گسترش زمینه های همکاری ازبکستان و چین باز کرده است.
در ژوئن، توافقی با China Energy برای ساخت نیروگاه فتوولتائیک خورشیدی یک گیگاواتی در کشکادریا و بخارا به دست آمد. پروژه ساخت مزرعه بادی با 111 توربین بادی توسط مصدر (امارات متحده عربی) در منطقه ناوی اجرا می شود. اولین ژنراتور بادی با ظرفیت 4.7 مگاوات از شرکت چینی Goldwind نصب شده است. قرارداد همکاری با کنسرسیومی از شرکتهای چینی Huaneng Renewables Corporation و Poly Technologies برای ساخت ایستگاههای فتوولتائیک خورشیدی با ظرفیت کل 2000 مگاوات در جیزخ و تاشکند ساخته شده است.
مذاکرات با غول فناوری اطلاعات چین هوآوی در مورد امکان بومی سازی تولید تجهیزات برای ایستگاه های خورشیدی در حال انجام است. به گفته چن جیاکای، مدیر هواوی در ازبکستان، این شرکت قبلاً در زمینه فتوولتائیک و ذخیره انرژی برای مصارف تجاری و خانگی در قلمرو ازبکستان تجربه دارد.
حمل و نقل و لجستیک
در سفر رئیس جمهور چین شی جین پینگ به ازبکستان در سال 2016، یک تونل 19 کیلومتری مشترک در راه آهن آنگرن-پاپ که مناطق مرکزی کشور را به دره فرغانه متصل می کند، مستقر شد. زیرساخت های باری چندوجهی از طریق بزرگراه تاشکند – اندیجان – اوش – ایرکشتم – کاشغر به صورت سه جانبه در سراسر راه آهن چین – قرقیزستان – ازبکستان در حال انجام است. تأثیر اقتصادی، کریدور اقتصادی چین-آسیای مرکزی-آسیای غربی را که یک ستون کلیدی کمربند و جاده است، رسمیت خواهد بخشید.
رئیس جمهور ا زبکستان، ش. میرضیایف بر وظیفه ارتقای استانداردهای زندگی برای مبارزه با فقر از طریق توسعه اجتماعی-اقتصادی دوجانبه تاکید کرد. در طول 40 سال گذشته، سیاست اصلاحات چین استاندارد زندگی را برای بیش از 800 میلیون نفر افزایش داد. سطح فقر 70 درصد از 97.5 درصد در سال 1978 به 0.6 درصد در پایان سال 2019 کاهش یافت.
فقرزدایی
ازبکستان اصلاحات اجتماعی-اقتصادی را در اولویت قرار داد و فقر را با در نظر گرفتن تجربه چین با موفقیت کاهش داد و در سال 2022 1 میلیون نفر را از فقر نجات داد. امسال یک برنامه جداگانه ضد فقر در یکی از مناطق هر استان ازبکستان اجرا می شود. با مشارکت کارشناسان چینی، تاکنون 18 پروژه هدفمند اجتماعی-اقتصادی برای کاهش فقر در 14 منطقه ازبکستان آماده شده است.
تاریخ دو هزار ساله مبادلات دوستانه و عملکرد 30 ساله همکاری های متقابل سودمند نشان می دهد که تقویت همکاری های همه جانبه با روندهای زمانه و منافع اساسی دو کشور و مردم مطابقت دارد. شی جین پینگ، رئیس جمهور چین در مقاله خود برای سفر خود به از بکستان در سپتامبر 2022، گفت: با ایستادن در تقاطع گذشته و آینده، ما سرشار از انتظارات و اعتماد به آینده روابط چین و ازبکستان هستیم.
ازبکستا ن و چین یکدیگر را به عنوان شرکای قابل اعتمادی میدانند که علاقهمند به تقویت شراکتهای استراتژیک برای ایجاد همکاریهای سودمند متقابل به ارتفاعات جدید هستند.
چکیده مقاله آقای زیلولا یونسوا،
رئیس بخش مرکز مطالعات روابط بینالملل وزارت امور خارجه جمهوری ازبکستان
آخرین تصویر از تلسکوپ فضایی جیمز وب ناسا، بخشی از مرکز متراکم کهکشان ما را با جزئیات بیسابقهای نشان میدهد، از جمله ویژگیهایی که تاکنون دیده نشده است که ستارهشناسان هنوز توضیحی در مورد آن ندادهاند. منطقه ستارهزایی به نام Sagittarius C (Sgr C) حدود 300 سال نوری از سیاهچاله مرکزی کهکشان راه شیری، Sagittarius A* فاصله دارد.
ساموئل کرو، محقق اصلی تیم مشاهده، دانشجوی مقطع کارشناسی در این منطقه گفت: “هیچ وقت هیچ داده مادون قرمزی در این منطقه با سطح وضوح و حساسیتی که با وب دریافت می کنیم وجود ندارد، بنابراین ما برای اولین بار در اینجا ویژگی های زیادی را مشاهده می کنیم.” دانشگاه ویرجینیا در شارلوتزویل.
وب جزئیات فوقالعادهای را نشان میدهد و به ما امکان میدهد شکلگیری ستارهها را در این نوع محیط به روشی مطالعه کنیم که قبلاً امکانپذیر نبود.
پروفسور جاناتان تان، یکی از مشاوران کرو در دانشگاه ویرجینیا افزود: “مرکز کهکشانی شدیدترین محیط در کهکشان راه شیری ما است، جایی که تئوری های فعلی تشکیل ستاره ها را می توان در سخت ترین آزمایش خود قرار داد.”
پروتاستارها
در میان 500000 ستاره تخمین زده شده در تصویر، خوشه ای از پیش ستاره ها وجود دارد – ستارگانی که هنوز در حال شکل گیری و افزایش جرم هستند – که جریان هایی تولید می کنند که مانند آتش سوزی در میان یک ابر تاریک مادون قرمز می درخشند.
در قلب این خوشه جوان، پیش ستاره ای پرجرم و با جرم بیش از 30 برابر خورشید ما قرار دارد.
ابری که پیش ستاره ها از آن بیرون می آیند به قدری متراکم است که نور ستارگان پشت آن نمی تواند به وب برسد و باعث می شود کمتر شلوغ به نظر برسد در حالی که در واقع یکی از متراکم ترین مناطق تصویر است.
ابرهای تیره مادون قرمز کوچکتر روی تصویر نقش دارند و مانند حفره هایی در میدان ستاره به نظر می رسند.
اینجاست که ستاره های آینده در حال شکل گیری هستند.
ابزار Webb NIRCam (دوربین مادون قرمز نزدیک) نیز انتشار در مقیاس بزرگ از هیدروژن یونیزه شده اطراف قسمت پایین ابر تاریک را ثبت کرد که در تصویر به رنگ فیروزه ای نشان داده شده است.
کرو میگوید که معمولاً این نتیجه فوتونهای پرانرژی است که توسط ستارگان پرجرم جوان ساطع میشوند، اما گستره وسیعی از ناحیه نشاندادهشده توسط وب چیزی شگفتانگیز است که جای بررسی بیشتر است.
یکی دیگر از ویژگی های منطقه که کرو قصد دارد بیشتر بررسی کند، ساختارهای سوزنی مانند در هیدروژن یونیزه شده است که به طور آشفته در جهات مختلف به نظر می رسند.
روبن فدرانی، یکی از محققین این مرکز، میگوید: “مرکز کهکشان مکانی شلوغ و پرآشوب است. ابرهای گازی متلاطم و مغناطیسی وجود دارند که در حال تشکیل ستارگان هستند و سپس با بادها، جتها و تشعشعات خود بر گاز اطراف تاثیر میگذارند.” پروژه در موسسه Astrofísica de Andalucía در اسپانیا.
وب تعداد زیادی داده در مورد این محیط شدید در اختیار ما قرار داده است و ما تازه شروع به بررسی آن کرده ایم.
در فاصله 25000 سال نوری از زمین، مرکز کهکشانی به اندازه کافی نزدیک است تا ستارگان منفرد را با تلسکوپ وب مطالعه کند، و به اخترشناسان این امکان را می دهد تا اطلاعات بی سابقه ای در مورد چگونگی شکل گیری ستارگان، و اینکه چگونه این فرآیند ممکن است به محیط کیهانی بستگی داشته باشد، به ویژه در مقایسه با مناطق دیگر کهکشان جمع آوری کنند. به عنوان مثال، آیا ستارگان پرجرم تری در مرکز کهکشان راه شیری بر خلاف لبه های بازوهای مارپیچی آن شکل گرفته اند؟
کرو گفت: “تصویر وب خیره کننده است و علمی که از آن به دست می آوریم حتی بهتر است.” ستارگان پرجرم کارخانههایی هستند که عناصر سنگینی را در هستههای هستهشان تولید میکنند، بنابراین درک بهتر آنها مانند یادگیری داستان منشأ بیشتر جهان است.
برای افرادی که نابینا هستند یا دارای بینایی ضعیف هستند، دستورات صوتی در برنامه های ناوبری رایج – اغلب همراه با وسایل کمکی دیگر، مانند عصا یا سگ راهنما – به طرز شگفت انگیزی به آنها کمک می کند تا از نقطه A به نقطه B بروند. اما کاربران این موارد برنامه ها معمولاً در طول مسیر، زمینه های زیادی را از دست می دهند. برنامههای ناوبری به شما میگویند که در گوشه بعدی باید مستقیم یا راست یا چپ بروید. اما آیا این یک گوشه 60، 90 یا 120 درجه است؟ چه نوع خیابانی خواهد بود – یک خیابان باریک برای عابران پیاده یا یک خیابان عریض با تعداد زیادی ماشین؟ آرند یان ون دونگن، ساکن Vught، هلند، که از نظر قانونی نابینا است، فکر کرد. “شما این اطلاعات را از برنامه ناوبری دریافت نمی کنید. برای داشتن یک نمای کلی از آن به یک نقشه نیاز دارید.»
یک همکاری پرشور و پرشور در هلند در حال انجام است تا به افرادی که نابینا هستند یا بینایی محدودی دارند دسترسی منظم به نقشههای لمسی داشته باشند که میتواند به آنها کمک کند تا آگاهی موقعیتی از مکانهایی که میروند – خواه در اطراف محلهشان قدم بزنند یا سفر کنند. به شهر بعدی، یا سفر به شهری دور. آژانس کاداستر، ثبت زمین و نقشه برداری هلند – معروف به Kadaster – با Esri Nederland (توزیع کننده Esri در هلند)، چندین سازمان دسترسی محلی و تعداد انگشت شماری از دانشگاه ها و دانشگاهیان برای استفاده از فناوری ArcGIS برای تولید نقشه ها بر روی کاغذ متورم کار می کند. که افراد مبتلا به اختلالات بینایی می توانند آن را لمس کنند تا مروری بر محله ها، مناطق، کل کشورها و جهان داشته باشند.
این گروه میخواهد اطمینان حاصل کند که نقشهها برای طیف گستردهای از نیازها و ترجیحات کاربران کاربردی هستند – و افرادی که بینایی ضعیفی دارند یا بدون دید میتوانند نقشهها را در صورت تقاضا، بدون کمک یک فرد بینا سفارش دهند. همکاران همچنین هدف خود را برای دسترسی به افرادی فراتر از هلند قرار داده اند.
وینسنت ون آلتنا، مشاور تحقیق و نوآوری در Kadaster گفت: «از طریق ArcGIS Living Atlas of the World، ما دادههایی برای کل جهان در مقیاسهای مختلف در دسترس داریم. “گروه پروژه مایل است این نقشه ها را در صورت تقاضا برای مردم در همه جا در دسترس قرار دهد، به ویژه کسانی که در مکان هایی زندگی می کنند که دسترسی محدودی به منابعی مانند این دارند.”
جولیان نائوتا، مدیر محصول گرافیک لمسی در بنیاد Dedicon، که یک موسسه غیرانتفاعی است، میگوید: «همه رسانههای بصری باید برای افراد کمبینا یا افراد دارای ناتوانی در خواندن اقتباس شوند، به این دلیل ساده که، اول از همه، آنها مردم هستند. متون و تصاویر را در قالب های جایگزین بازتولید می کند و به پروژه کمک می کند. “برای اینکه آنها بتوانند به طور کامل در جامعه بسیار بصری و پر تصویر ما شرکت کنند، به راهی برای درک تصاویر، خواندن متن و تجربه نقشه ها نیاز دارند.”
یک راه حل دیجیتال ظهور می کند
اگرچه نقشه های لمسی برای افراد نابینا یا کم بینا موجود است، اما تهیه آنها اغلب دشوار و زمان بر است.
Nauta گفت: “Dedicon برای مدت طولانی نقشه های لمسی می سازد، اما همیشه یک فرآیند دستی بوده است.” وقتی کسی تماس می گیرد و نقشه یک کشور یا منطقه خاصی از شهر خود را می خواهد، یکی از تصویرگران ما شروع به کشیدن خیابان به خیابان می کند که البته بسیار کار بر است. این بدان معناست که ما نمیتوانیم تعداد زیادی نقشه در روز، در سال بسازیم.»
شش سال پیش، ون آلتنا نماینده Kadaster در یک کنفرانس بود و با آنا وتر، کارآموز Esri سوئیس در آن زمان، که از فناوری ArcGIS برای ساخت اطلس لمسی سوئیس استفاده کرده بود، برخورد کرد. ون آلتنا به کار او علاقه مند بود و از او خواست که داده ها و فایل های پروژه را برای او بفرستد تا بتواند چیزی مشابه با داده های هلندی ایجاد کند. او وقت نداشت فوراً پروژه را دنبال کند، اما چند سال بعد، زمانی که ون آلتنا با Daan Rijnberk که در آن زمان کارآموز در Kadaster بود، کار می کرد، این ایده دوباره مطرح شد.
آن دو با Bartiméus، موسسه ای برای افراد کم بینا در تماس بودند. بنیاد دسترسی، سازمانی که بر دسترسی دیجیتال، فیزیکی و اجتماعی تمرکز دارد. بنیاد ددیکن؛ و کتابخانه سوئیس برای نابینایان و کم بینایان. این سازمانها به آنها کمک کردند گروههای متمرکز را با افراد نابینا برگزار کنند تا دریابند که نقشههای لمسی چگونه میتوانند به آنها در زندگی روزمره کمک کنند.
ناوتا یکی از کاربران را در یک گروه تمرکز اولیه به یاد می آورد که گفته بود یک بار از خط راه آهن محلی برای رفتن به یک فروشگاه سخت افزار در یک روستای همسایه استفاده کرده است. چند روز بعد، آن شخص مجدداً برای بازدید از یک مغازه لوازم الکترونیکی خانگی، وارد خط آهن شد. او متوجه شد که این دو فروشگاه نزدیک به هم هستند و گفت که اگر زودتر این را می دانست، در سفر اولیه خود به هر دو مغازه سر می زد.
نائوتا گفت: «ما افراد بینا، وقتی به مکانی میرویم، میتوانند فوراً هر چیزی را که در اطراف آن مقصد است ببینند. تا به حال، افراد کم بینا واقعاً نمیتوانستند این کار را انجام دهند، مگر با نقشههای دستساز که Dedicon تولید میکند، اما نمیتواند در مقادیر کافی تولید کند.»
راهی جدید برای به دست آوردن زمینه
در کار با Esri Nederland، van Altena و Rijnberk از ArcGIS Pro به همراه دادههای Kadaster و ArcGIS Living Atlas برای ساختن برخی نقشهها استفاده کردند. به جای اینکه روزها طول بکشد، حدود 20 دقیقه طول کشید تا هر نمونه اولیه را کنار هم بگذارند.
ون آلتنا گفت: «نقشههای قابل چاپ قابل لمس محلهها، و همچنین نقشههای هلند که زمینه را فراهم میکردند، مانند مراکز استانها و مسیر راهآهن در کشور تولید کردیم.»
سپس تیم آزمایش قابلیت استفاده را با افرادی که نابینا هستند یا دید محدودی دارند انجام داد. الن زیلمان، یکی از آزمایش کنندگان، گفت که اولین باری که یکی از نقشه های لمسی Kadaster از جهان را احساس کرد، شگفت زده شد.
زیلمان در ویدئویی که توسط Kadaster تهیه شده و تجربه او را به عنوان یک آزمایشگر نقشه برجسته می کند، گفت: “با یک انگشت، می توانستم هلند را بپوشانم، و به هر دو دست نیاز داشتم تا از اندازه روسیه ایده بگیرم.” “جهان بینی من غنی شده است، زیرا اکنون به همان دانشی دسترسی دارم که دیگران دارند.”
وقتی ون دونگن نقشه های لمسی را آزمایش کرد، این کار را در Zwolle، نزدیک دفتر Kadaster انجام داد.
او گفت: “من توانستم منطقه را تشخیص دهم، اما چیزهایی را نیز روی نقشه دیدم که نمی دانستم.” «با نقشهای که به روش درست ساخته شده است، میتوانید دید کلی خوبی از یک موقعیت داشته باشید و از آن برای جهتدهی خود در زندگی روزمره استفاده کنید. … برای مثال، وقتی در تعطیلات هستم، دوست دارم اطراف هتل یا مجتمع آپارتمانی را که قرار است در آن اقامت کنم، بدانم. یا اگر مجبور باشم به بیمارستانی بروم، میتوانم یک دید کلی از راهروها و نحوه قرارگیری بخشهای مختلف بیمارستان داشته باشم تا زمانی که آنجا هستم راحتتر بتوانم راهم را پیدا کنم.»
از طریق آزمایش، این تیم متوجه شد که مردم عمدتاً میخواهند از نقشهها استفاده کنند تا بفهمند شهرها و محلهها چگونه چیده شدهاند، فروشگاهها در کجا قرار دارند و چه مسیرهایی برای رفت و آمد در دسترس هستند. یک زن که چندین سال پیش بینایی خود را از دست داده بود، می خواست بداند مرکز خرید جدید در جامعه او چگونه است.
نیلز ون در وارت، رئیس مدیریت محصول و نوآوری در Esri Nederland، گفت: «او میداند محلهاش قبلاً چه شکلی بود، اما نمیداند که مرکز خرید چگونه است – و مرتباً به خرید میرود. او از ما خواست تا نقشه ای از مرکز خرید ایجاد کنیم تا بتواند از نحوه چیدمان آن مطلع شود.
Van Altena معتقد است که آگاهی فضایی ارائه شده توسط این نقشه ها می تواند فراتر از نیازهای فوری و روزمره مردم باشد.
او گفت: «نقشهها همچنین میتوانند به کاربران درک بهتری از جامعه و موقعیتهای خاص – در داخل شهرهای خودشان، بلکه در سطح اروپاییتر و حتی جهانیتر بدهند.»
چالش فیلتر کردن داده ها
همانطور که افراد بینا می توانند نقشه های دیجیتال را مطابق میل خود تنظیم کنند – با بزرگنمایی در یک منطقه خاص یا فیلتر کردن لایه ها به طوری که آنها فقط ساختمان ها یا پوشش گیاهی را نشان دهند – افرادی که با چشم خود نمی بینند باید بتوانند نقشه های خود را ایجاد کنند.
ون دونگن گفت: «مهمترین چیز این است که شما بتوانید تصمیم بگیرید که در نقشه چه می خواهید. برای من، وقتی وارد یک ایستگاه [قطار] می شوم، می خواهم بدانم که آیا وارد جلو یا پشت سالن می شوم. دیگران ممکن است به این موضوع اهمیتی ندهند.»
فیلتر کردن داده ها به ویژه هنگام تولید نقشه های لمسی چالش برانگیز است زیرا اطلاعات کمی را می توان در هر نقشه قرار داد.
ون آلتنا گفت: «از آنجایی که افراد نابینا از نوک انگشتان خود برای کاوش نقشه ها استفاده می کنند، به فضایی بین ساختارها، الگوها و خطوط نیاز دارند تا بتوانند آنها را تشخیص دهند.
ناوتا توضیح داد: «برای اینکه بتوانیم یک خط را احساس کنیم، حداقل ضخامت آن باید حدود سه چهارم میلی متر باشد. “برای تشخیص یک خط از یک خط کمی ضخیم تر، آن خط دوم باید تقریبا دو برابر ضخامت باشد. و برای اینکه بتوانیم تعیین کنیم که یک شی در کجا به پایان می رسد و شی بعدی شروع می شود، باید بین آنها سه یا چهار میلی متر فاصله وجود داشته باشد.
با هدف دستیابی به این نقشه ها تا حد امکان، این تیم از کاغذ متورم به اندازه حرف استفاده می کند که در چاپگرهای لیزری کار می کند. نقشه ها با جوهر سیاه چاپ می شوند و سپس کاغذ در یک اجاق کوچک (که شبیه لمیناتور است) قرار می گیرد که پوشش شیمیایی کاغذ را فعال می کند. در عرض چند ثانیه، جوهر به سمت بالا منبسط می شود تا یک ارتفاع یکنواخت. نتیجه نقشه ای است که مردم می توانند با نوک انگشتان خود آن را احساس کنند.
از آنجایی که مساحت سطح نقشه ها بسیار محدود است، تیم در حال آزمایش نحوه ارائه اطلاعات روی نقشه های لمسی است.
ون در فارت گفت: «ما در تلاشیم تا بفهمیم که یک نفر میتواند چند نماد مختلف را با انگشتان خود تشخیص دهد، از چه نمادشناسی استفاده کنیم و چند لایه اطلاعاتی را ارائه دهیم. “آیا ابتدا نقشه ای را فقط با جاده ها ارائه می کنیم و سپس نقشه دومی را با جاده ها و ساختمان ها ارائه می کنیم یا با نقشه ای با اطلاعات زیادی شروع می کنیم و سپس نقشه ای با اطلاعات کمتر به مردم می دهیم؟”
نمادشناسی نقشه لمسی چگونه کار می کند
تیم هنوز با این سوالات دست و پنجه نرم می کند. اما در حال حاضر، اولین نقشهای که این تیم برای کاربران میسازد، یک لایه پایه است که فقط آبراهها، راهآهنها و جادههای یک منطقه را نشان میدهد.
مسیرهای پیاده روی با یک خط نقطه چین با نقاط کوتاه مشخص می شوند. مسیرهای دوچرخه خطوطی هستند که در آن هر نقطه دیگر سه برابر بقیه است – بنابراین، یک نقطه یک میلیمتری، سپس یک نقطه سه میلیمتری و غیره. نمادهای متفاوتی برای جاده هایی که عمدتاً برای اتومبیل ها هستند و همچنین برای بزرگراه ها وجود دارد. اگر جاده ای اجازه ماشین و دوچرخه را بدهد، نقشه فقط نماد یک جاده مبتنی بر ماشین را نشان می دهد زیرا برای نمایش نماد هر دو بسیار شلوغ است.
از آنجا، کاربران می توانند نقشه های همراه خود را بسازند. بگویید کسی نقشه ای می خواهد که رستوران ها و ایستگاه های حمل و نقل عمومی را نشان دهد. صفحه دوم در مجموعه ای از نقشه ها ممکن است شامل جاده ها و رستوران ها باشد و صفحه سوم ممکن است جاده ها و ایستگاه های حمل و نقل را نشان دهد. یا شاید اگر فضای کافی بین نمادها وجود داشته باشد، هر سه می توانند در یک نقشه قرار بگیرند.
ون آلتنا میگوید: «نقشهها همچنین دارای یک نقطه لنگر بر روی خود هستند تا کاربران بتوانند خود را جهتیابی کنند و مکانهای خاص را بر اساس آن نقطه تشخیص دهند.»
اگرچه هیچ استاندارد جهانی برای نمادشناسی نقشه های لمسی وجود ندارد، این گروه با محققانی کار می کند که نمادهای لمسی را مطالعه می کنند و در عین حال به استفاده از بهترین روش هایی که سازمان هایی مانند بنیاد Dedicon و بنیاد دسترسی توسعه داده اند، ادامه می دهند.
یک فرآیند کاملاً مستقل
گام بعدی در پروژه ایجاد سیستمی است که به افراد نابینا اجازه میدهد بدون کمک دیگران نقشهها را درخواست کنند و حتی بسازند.
Aafke van Welbergen، کارشناس طراحی فراگیر و کاربر محور در بنیاد دسترسی، گفت: “ما در حال کار بر روی فرآیندی هستیم تا به مردم اجازه دهیم نقشه ها را به صورت آنلاین سفارش دهند.” بسیار مهم است که نه تنها نقشهها وجود داشته باشند، بلکه به مردم اجازه دهیم تا به طور مستقل از آنها سفارش داده و از آنها استفاده کنند.»
ون در فارت گفت: «ما به دنبال ایجاد یک سیستم انتشار مبتنی بر وب هستیم و میخواهیم ببینیم که چگونه این میتواند با روشهایی که افراد نابینا از قبل اطلاعات دریافت میکنند – برای مثال از طریق Dedicon» مرتبط شود. برای بخش توسعه وب، ما به استفاده از ArcGIS Maps SDK برای جاوا اسکریپت فکر می کنیم تا نه تنها مکانیسم ترتیب نقشه، بلکه افسانه های پویا را که می خواهیم در نقشه ها استفاده کنیم، ایجاد کنیم.
هنگامی که تیم تمام فرآیند ساخت، سفارش، چاپ و استفاده از نقشههای لمسی را به صورت مستقل انجام داد، شرکتکنندگان پروژه امیدوارند که بتوانند کار خود را به سازمانهای دیگر و به افراد دیگر کشورها گسترش دهند.
ون آلتنا گفت: «ما میخواهیم طرحهای اثبات مفهومی خود را بگیریم که نشان میدهد چگونه میتوان این نقسهها را با استفاده از مجموعه دادههای ملی و ArcGIS Living Atlas تهیه کرد و دانش خود را با سایر سازمانها و آژانسهای ملی نقش هبرداری به اشتراک گذاشت.» ما به دنبال همکاری با افراد بیشتری هستیم تا بتوانیم بر اساس این ایدهها ادامه دهیم.»
سایت Geonline، سایتی مرجع برای مرتفع نمودن نیاز علاقمندان، پژوهشگران، دانشجویان و دانش آموزان در حوزه جغرافیا است که برای تمامی سنین و سطوح مطالب کاربردی دارد.