ده ها سال است که روستایی اسپانیا جمعیت خود را از دست داده است. اکنون، جوامع ایده آلیست جدید در حال حرکت هستند.
پرادا د لا سیرا، در شمال غربی اسپانیا، در دهه هفتاد با مهاجرت مردم به شهرها تخلیه شد. در سالهای اخیر، حدود 12 نفر از تازه واردان به آن نقل مکان کردهاند و برخی از ساختمانهای آن را بازسازی کردهاند. ساکنان در اوایل ژوئن حکم دادگاه را برای به رسمیت شناختن دوباره روستا به دست آوردند.
آنجا که یک نفر پوچی می بیند، دیگری ممکن است نوید پیدا کند. این موضوع در حال اجرا برای انسانشناس و عکاس خبرنگار هلندی سان درکس بود، زیرا او زندگی افرادی را که به خانهها و روستاهای متروکه در حومههای کم جمعیت اسپانیا نقل مکان کردهاند را مستند میکرد.
درکس میگوید: «من روی داستانی درباره شهروندان اروپایی کار میکردم که ابتکاراتی برای مقاومت در برابر تغییرات آبوهوایی ایجاد میکردند. او مجذوب دهکدههای زیستمحیطی – جوامع تعاونی پایدار – شد که الهامبخش یک پروژه بزرگتر بودند.
در طول سالهای 2020 و 2021، او هفت دهکده اسپانیایی را کاوش کرد که نه تنها روستاهای زیستمحیطی بلکه انواع دیگر ترتیبات زندگی را شامل میشدند. درکس متوجه شد که ساکنان یک دیدگاه مشترک دارند. درکس میگوید: «تقریباً همه آنها این کار را با این اعتقاد انجام میدهند که در دنیای امروز همه چیز باید متفاوت باشد. آنها معتقدند که شهر دیگر جایی برای زندگی نیست.»
او پروژه عکاسی خود را روتوپیا نامگذاری کرد ، ترکیبی از «روستا» و «آرمانشهر»، که دو سوال را بررسی میکند: چه چیزی کسی را وادار میکند تا وسایل خود را جمع کند و به روستایی ویرانشده نقل مکان کند، و آنجا با چه چالشهایی در چه زمانی مواجه میشوند؟
مفهوم جامعه پایدار ممکن است برای قرن ها وجود داشته است، اما اصطلاح “بیکوه” نسبتا جدید است. یکی از قدیمیترین نمونههای اسپانیا که بیش از 30 سال پیش تأسیس شد ، ماتاونرو است ، یک پاسگاه کوهستانی دورافتاده در استان لئون. این دهکده متروکه که تنها با پای پیاده میتوان به آن رسید، در اواخر دهه 1980 توسط گروهی از هیپیهای آلمانی دوباره سکونت یافت و امروزه حدود 50 ساکن دائمی دارد. طبق گزارش شبکه جهانی روستای زیست محیطی، یک سازمان داوطلب، اسپانیا حدود 90 روستای زیست محیطی دارد که بسیار بیشتر از بسیاری از کشورهای اروپایی است.
اسپانیا نیز چیزی دارد که دیگر کشورهای اروپایی فاقد آن هستند. درکس می گوید: «اسپانیا بسیار جادارتر از مثلاً هلند یا بلژیک است. علاوه بر این، از دهه 1970 مهاجرت زیادی به شهرهای ساحلی و مادرید وجود داشته است. طبق گفته دولت اسپانیا، 70 درصد از زمین این کشور تنها توسط 10 درصد از جمعیت اشغال شده است، پدیده ای که معمولاً به عنوان اسپانیای خالی یا اسپانیای خالی از آن یاد می شود. مهاجرت به حدی شدید است که بسیاری از روستاهای روستایی اکنون به شهرهای ارواح تبدیل شده اند.
علاوه بر تمایل به تغییر سبک زندگی، درکس مشاهده کرد که افرادی که به این مناطق کمجمعیت میروند، توسط قرنطینههای شدید در طول همهگیری ویروس کرونا و یک سری بحرانهای اقتصادی و مسکن تحریک شدهاند. او توضیح میدهد: «آنها از سرمایهداری، از مصرفگرایی دور میشوند و به دنبال نوعی جامعه کوچک آرمانشهری هستند». اما درکس کشف کرد که این ایده آل بیش از چند نقص دارد.
شانگری بلاها
یک اتصال تلفنی غیر قابل اعتماد. بارش برف در فصل زمستان. نمی توانید فقط با برداشت محصول از باغ سبزی خود زنده بمانید. قبل از اینکه درکس گزارش خود را آغاز کند، انتظار داشت که چالش های روستا در درجه اول در سختی های یک زندگی منزوی و خودکفا باشد. او میگوید: «البته آنها در این بازی نقش دارند. “اما پس از بازدید از چند مکان، متوجه شدم که بیشتر مشکلات موجود در جوامع به اختلافات داخلی مربوط می شود.”
یک نوشیدنی بد NIMBY و شایعات می تواند روحیه همه را خراب کند. “شما درخت خوبی دارید اما روی جای دیگری سایه می افکند. یا از بوته توت خود بسیار راضی هستید، اما اگر به موقع آن را هرس نکنید، پاهای بچههای همسایه را بخراشد.» «یا فرض کنید رابطه عاشقانه شما به هم میخورد. این می تواند ناگهان در چنین جامعه کوچکی به یک مسئله بزرگ تبدیل شود.”
حتی ماتاونرو ارجمند نیز نتوانست به هارمونی کامل برسد. درکس میگوید: «انتظار داشتم که آن جامعه یک داستان موفقیتآمیز باشد، زیرا قبلاً چندین نسل ادامه داشته است». اما معلوم شد که مشکلات حداقل به اندازه جاهای دیگر شدید بوده است. در یک مورد، شخصی حتی خانه شخص دیگری را آتش زد.
به نظر می رسید که ارتباط یک چالش همیشگی است، و حتی ممکن است یک فرد به دلیل درگیری از گروه اخراج شود.
یک جامعه نوپا در استان جیرونا کاملاً عاری از درگیری بین فردی بود – زیرا فقط یک ساکن دارد.
درکس در پارک طبیعی منطقه آتشفشانی لا گاروتکسا، منظره ای زیبا از آتشفشان های خاموش پوشیده از درخت در شمال بارسلونا، از دیداک کوستا بازدید کرد. او با پولی که از پدرش به ارث برده بود، 170 جریب زمین در پارک، از جمله چندین ویرانه در دهکده Ca l’Amat خریداری کرده بود تا جامعه ای را تأسیس کند.
او یک خانه را به طور کامل بازسازی کرد. او اکنون با سه سگ، چهار گربه، دو الاغ و 35 بز در آنجا زندگی می کند. اما جدا از حیوانات، او هنوز نتوانسته افراد همفکری برای جامعه ای که او Ecovila Amat می نامد پیدا کند.
درکس توضیح می دهد: «آنچه دیداک در ذهن دارد از نظر سیاسی پیچیده است. «برای اینکه با او زندگی کنند، مردم باید عقاید آنارشیستی او را به اشتراک بگذارند. او میگوید: و نامزدهایی که به اندازه کافی اکو آزادیخواه/ صلحطلب/ هیپی هستند، «اغلب پولی برای سرمایهگذاری ندارند». بنابراین او سالهاست که در آنجا تنها زندگی میکند.»
درکس میگوید، مهم نیست که محیط چقدر ایدهآل است، چیزی به نام گروه اجتماعی بدون درگیری وجود ندارد. این “بهایی است که اگر می خواهید جامعه ای با شخصیت های متنوع راه اندازی کنید باید بپردازید.”
اما گهگاهی خود را در مکان هایی می یافت که کاملا آرمان شهر بود. در Barchel، روستایی خارج از شبکه در غرب والنسیا، Derks بلافاصله احساس کرد که در خانه است. گروهی از ایده آلیست های جوان در حال تبدیل یک خانه مزرعه خالی در آنجا به محل اقامت جدید خود بودند. تا هفت سال پیش، این مکان چهار دهه خالی از سکنه بود.
او میگوید: «یک باغ سبزی عظیم وجود دارد، و آنها با هم سرگرمی زیادی دارند. “آنها انگیزه زیادی برای توسعه روستا بر اساس ارزش های خود دارند.” بارچل سلسله مراتبی ندارد.
ساکنان تقریباً تمام تصمیمات خود را با برگزاری جلسه می گیرند. «چه کسی بزها را می دوشد؟ چه کسی در باغ کار خواهد کرد؟ چه کسی از ناهار مراقبت می کند؟ چه کسی صابون درست می کند؟ این به نوعی شبیه یک سفر کمپینگ دائمی در مدرسه است.» او می گوید.
درکس متوجه شد که او برای زندگی جمعی بریده نشده است. او می گوید: «این شاید بزرگترین چالش این پروژه بود. من از بسیاری از ایده هایی که پایه و اساس چنین روستایی را تشکیل می دهند، مانند پایداری و مینیمالیسم استقبال می کنم. اما جنبه فردگرایانه او بیشتر می کشد.
او میگوید: «شما باید خود را به یک معنا برای هدف جمعی ساختن یک آینده پایدار کنار هم بگذارید. این فوق العاده است که آنها این کار را انجام می دهند، اما من خودم نتوانستم این کار را انجام دهم. برگزاری جلسه برای هر تصمیم کوچک؟ من حوصله آن را ندارم.»
بازآفرینی روستایی
اگرچه ممکن است یک مدینه فاضله در کوهستان های اسپانیا برای همه مناسب نباشد، اما بسیاری از مردم در آنجا شکوفا می شوند. یورگن پلایندریچ که اصالتاً آلمانی است، 30 سال است که در ماتاونرو زندگی میکند و فرزندی را در آنجا بزرگ کرده است. درکس میگوید: «او به من گفت که نمیتواند در میان آسفالت و مصرفگرایی یک شهر راهش را پیدا کند.
در آگوینالیو، دهکده ای کوهستانی در منطقه آراگون، او داستان مشابهی را از گویلم ماتو پرات شنید. او مکانی را به قیمت هزار یورو خرید و می خواهد آن را تنها با استفاده از مواد بازیافتی بازسازی کند. او آرامشی درونی پیدا کرده است که در زندگی قبلی خود از دست داده بود.
او همچنین با افرادی ملاقات کرد که در یک روستای زیست محیطی بزرگ شده بودند. او توضیح میدهد: «وقتی بچهها به مدرسه میروند، والدین اغلب به روستایی در آن نزدیکی میروند که دارای امکانات است».
اما وقتی بزرگ میشوند و میخواهند خودشان تشکیل خانواده بدهند، بسیاری از آنها به جامعه بازمیگردند. این به آنها احساس دلگرمی می دهد.”
حتی دیداک کاستا، که همچنان در جستجوی ساکنین همفکر خود برای Ecovila Amat است، جامعه خود را یک شکست نمیداند. درکس طرز فکر کاستا را اینگونه بیان می کند: «حتی اگر هرگز به مقصد نرسید، باز هم به زندگی شما جهت می دهد».
زحمات پیشگامان
او ارزش را در پس دادن دارایی های خود می بیند. او میگوید: «وقتی به عنوان راهنمای تور در آمریکای جنوبی کار میکردم، افرادی را در گروههایم دیدم که باتوم های کوهنوردی، 17 جفت کفش، شلوارهای کانورتیبل داشتند. “همه فکر می کنند که به همه این چیزها نیاز دارند. وقتی یاد می گیرید که چگونه خود را از این ایده دور کنید، به یک معنا آزادتر خواهید بود.»
فلیکس فرانکو اسکوبار، یک درکس پاراگوئه ای که در آگوینالیو ملاقات کرد، این روح را مجسم کرد. او میگوید: «همیشه شوخ طبع و کاملاً راضی است، اگرچه او عملاً هیچ چیزی ندارد. “یک استاد مینیمالیسم.” اسکوبار را معمولاً در حال جرعه جرعه خوردن چای ماته می توان یافت.
او درجایی که قبلا آغل گوسفند بوده است ، از سنگ ساخته شده و بدون در و پنجره است زندگی میکند، در آنجا روی تختی بدون تشک میخوابد.
درکس میگوید: «او در ساختوساز کار میکند، اما اصلاً عجلهای برای بازسازی آن کلبه ندارد». در مورد نداشتن تشک، او معتقد است که برای کمر شما مفید است. درکس میگوید: «من نمیگویم که همه باید بروند و آنطور زندگی کنند. “اما شما می توانید در مورد آنچه واقعاً باید داشته باشید فکر کنید.”
به تعبیری، جامعه کوچک فراگواس در تپههای جنگلی گوادالاخارا، در شمال شرقی مادرید، داراییهای خود را به حداقل میرساند – به گفته دولت محلی، آنها حق ندارند در آنجا زندگی کنند. درکس درختان میوه و بوتههای توت را که در جریان بازدیدش شکوفه داده بودند، به یاد میآورد. او میگوید: «بسیار ایدهآل است، اما احتمال زیادی وجود دارد که مردم را بیرون کنند.
ساکنان آنجا را حق خود می دانند، اما دولت اسپانیا نظر دیگری دارد. شهرک نشینانی که به عنوان «کوخ نشینان» شناخته می شوند – اسپانیا دارای تاریخچه پیچیده ای در سکونت نشینی است که از دوران پس از فرانکو سرچشمه گرفته است – به مدت هفت سال درگیر یک مناقشه حقوقی با مقامات، تا حدی در مورد نقض حقوق مالکیت بودند.
اخیراً یک دادگاه به شش نفر از اعضای جامعه فراگواس دستور داده است که 110000 یورو برای تخریب شهری که بازسازی کردهاند بپردازند یا برای بیش از دو سال زندان به زندان بروند .
آنها اعلام کرده اند که به این تصمیم اعتراض خواهند کرد. آنها نمی توانند این جریمه را پرداخت کنند، زیرا چیزی ندارند. درکس میگوید که اکنون برخی از آنها حکم زندان بالای سرشان آویزان است. “این بهای بالایی برای یک آرمان شهر است.”
درکس معتقد است که این جوامع با درگیری های زیادی دست و پنجه نرم می کنند، دقیقاً به این دلیل که پیشگام هستند. او می گوید: «آنها در حال آزمایش مدل های ضد سرمایه داری هستند، چیزی که در دنیای سرمایه داری کاملاً غیرممکن به نظر می رسد.
تعهد ایدئولوژیک مخرج مشترک مکانهایی است که درکس از آنها دیدن کردهاند – چه ساکنانی که میخواهند ردپای اکولوژیکی خود را کاهش دهند، با داراییهای کمتری زندگی کنند یا با سیستمهای سیاسی و اقتصادی جدید آزمایش کنند. درکس می گوید: «من فکر می کنم مدینه فاضله دقیقاً در اینجاست.
“من شروع به تحسین این واقعیت کردم که آنها جرات کردند چنین انتخاب آگاهانه ای انجام دهند. چون هر چقدر هم که کوچک باشد، دارند کاری می کنند.»