«جنایت رایج است. منطق نادر است. بنابراین، به جای جرم و جنایت، باید به منطق بپردازید.» “داده ها! داده ها! داده ها!” بی حوصله گریه کرد. “من نمی توانم آجر را بدون خاک رس بسازم.” – شرلوک هلمز، «ماجراجویی راشهای مس»، سر آرتور کانن دویل
واتسون برای هولمز همان چیزی است که اطلاعات برای هوش. واتسون میتوانست به داستان مشتری گوش دهد، وضعیت را مشاهده کند و تمام حقایق مربوطه را برای هولمز بازگو کند، اما او توانایی این را نداشت که قطعات بهظاهر تصادفی اطلاعات را در زنجیرهای منسجم از وقایع که منجر به فرضیه درست میشد، کنار هم بگذارد. یک کامپیوتر می تواند واتسون شود، اما برای شرلوک بودن یک انسان لازم است. با این حال، انسانی که توسط سوگیری های شناختی گمراه می شود، در نهایت به عنوان بازرس لسترید تمام می شود و همیشه به نتیجه اشتباه می رسد.
وقتی نوبت به دادهها میرسد، قیاس نوشیدن از شیلنگ آتش نشانی دست کم گرفته میشود. در نظر بگیرید که اندازه یک تصویر دیجیتال می تواند ترابایت باشد و هر روز میلیون ها تصویر گرفته می شود. فیسبوک روزانه 4 پتابایت داده تولید می کند و هر روز 500 میلیون توییت و 306 میلیارد ایمیل وجود دارد. علاوه بر این، 20 میلیارد دستگاه متصل وجود دارد. در مجموع، جهان هر روز 2.5 کوئینتیلیون بایت داده تولید می کند. اگر یک دانه شن نشان دهنده یک بایت داده باشد، هر سه روز بیشتر از دانه های شن روی زمین داده ایجاد می شود و فقط در حال افزایش است.
جایی در تمام این داده ها سیگنال ها هستند. سیستم های اطلاعاتی تهدید بلادرنگ به دنبال آن سیگنال ها قبل از وقوع رویداد بزرگ بعدی هستند. این یک شکار پرمخاطره برای لویاتان است، با این تفاوت که لویاتان تنها یک بسته شن است که با سرعت نور از میان ابری که توسط گرد و غبار پوشیده شده است حرکت می کند.
تفسیر یک سیگنال
حجم عظیم، تنوع و سرعت جریان مداوم دادهها بسیار فراتر از توانایی انسان برای پردازش است. پهنای باندی که اکثر سیستم ها می توانند تحمل کنند فراتر می رود. و به سرعت ظرفیت ذخیره، مدیریت و اقدام بر روی اطلاعات به موقع و مقرون به صرفه را از بین می برد. منابع بی نهایت نیستند. بهترین مدل برای مدیریت حجم عظیمی از داده ها، مغز انسان است. انسان ها حسگرهای بیولوژیکی هستند. هر لحظه از هر ثانیه از زندگی ما، بدن ما جریان بی پایانی از محرک ها را از منابع داخلی و خارجی دریافت می کند.
بیشتر این محرکها در سطح ناخودآگاه ثبت میشوند و تا زمانی که محرکها عادی و مورد انتظار باشند، توسط ذهن خودآگاه مورد توجه قرار نمیگیرند. با این حال، اگر هر گونه ناراحتی را تجربه کنید، به ذهن خودآگاه اطلاع داده می شود. سپس تا زمانی که نرمال شود، کانون توجه می شود. از نظر خارجی، همین امر در مورد سیستم های داده رایانه ای نیز صدق می کند. شرایط عادی نادیده گرفته می شود، اما اگر چیزی غیرعادی مانند صدای ثابت بلند، یا دمای سردتر از حد معمول وجود داشته باشد، تمام توجه پردازش را به خود جلب می کند.
در قلمرو هوش اساساً کارکرد چیزها به این صورت است. الگوریتمها برای یادگیری الگوهای عادی زندگی و شناسایی رویدادها، کلمات، نامها و غیره نوشته شدهاند. تا زمانی که دادهها در پارامترهای عادی قرار داشته باشند، توجه کمی به آنها جلب میشود، اما به محض اینکه یک ناهنجاری از یک آستانه فراتر رفت یا چیزی الگوریتم را تحریک میکند. ، بلافاصله مورد توجه مرکز اطلاعات قرار خواهد گرفت. یک مثال را می توان در داشبورد نقشه رویداد جهانی مشاهده کرد. من شما را تشویق می کنم برای عضویت 72 ساعته رایگان ثبت نام کنید.
اگر می خواهید ببینید اخبار واقعی چگونه به نظر می رسد، این یک نمونه است. تعداد حوادث واقعی که در سراسر کشور و در سراسر جهان اتفاق میافتد و هرگز در مورد آنها نمیشنوید، که بسیاری از آنها موی سر و همه آنها منبع باز هستند، به معدود داستانهایی میافزاید که رسانهها توانستهاند درباره حملات سایبری بگویند. صفحه را به پایین اسکرول کنید. فیلترهای زیادی وجود دارد، اما توصیه میکنم همه آنها را خاموش کنید تا گستره کامل اطلاعات را ببینید. با کلیک کردن بر روی یک حادثه، منبع واقعی آن مشخص می شود تا بتوانید در مورد آن به طور کامل مطالعه کنید.
در زیر داشبورد حوادث بحرانی بیدرنگ ارتش ایالات متحده به نام سیستم اشتراکگذاری اطلاعات مجازی تحلیلی مشترک (JARVISS) وجود دارد. این فعالیت ها را در نزدیکی تأسیسات ارتش ایالات متحده و دارایی های مستقل مورد علاقه در سراسر جهان ردیابی و نظارت می کند.
داشبورد دیگر برای حملات سایبری Check Point است که نشان می دهد تهدیدات سایبری تا چه حد در سراسر جهان تهاجمی هستند. در اینجا می توانید الگوهای حملات هماهنگ را مشاهده کنید. جنگی در جریان است. سربازان جنگجویان سایبری هستند. هیچ کشوری امن نیست نقشه تهدید سایبری زنده را مشاهده کنید .
تجزیه و تحلیل سریع در زمان واقعی
با نظارت بر این اطلاعات، تحلیلگران به دنبال ارتباطات هستند. اگر هواپیما از مسیر پرواز خود منحرف شود، به مرکز عملیات محلی اطلاع داده می شود. یک پرس و جو خودکار نشان می دهد که آیا دارایی های زیرساختی حیاتی یا سایر ساختارها و تأسیسات مهم در منطقه وجود دارد یا خیر. تحلیلگر می تواند فوراً نوع هواپیما، علامت تماس، هواپیما را برای چه کسی ثبت نام کرده و چه کسی طرح پرواز را ثبت کرده است، پیدا کند.
رادار آب و هوا را می توان برای مشاهده اینکه آیا این دلیل احتمالی برای انحراف است یا خیر، روی آن قرار داد. گزارشهای رویداد را میتوان در زمان واقعی در منطقه مورد علاقه، همراه با فیدهای رسانههای اجتماعی و سایر منابع ارتباطی نمایش داد. الگوهای ترافیک را می توان نمایش داد.
سوال مهمی که باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا این یک تهدید بالقوه است؟ آیا ارتباطی با هر چیزی در جای دیگری وجود دارد؟ پرونده ای در مورد شخصی که برنامه پرواز را ثبت کرده است، فردی که فرض می شود خلبان است و شخص یا سازمانی که هواپیما در آن ثبت شده است، تهیه می شود. همه اینها در عرض چند دقیقه انجام می شود، در حالی که هواپیما یا به مسیر پرواز خود باز می گردد یا به انحراف خود ادامه می دهد.
برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد هواپیما و انحراف آن با برج کنترل ترافیک هوایی تماس گرفته می شود. اگر برج پاسخی نداشته باشد، خلبان را با رادیو برای پاسخ ارسال می کند. مانیفست مسافر و خدمه نیز تجزیه و تحلیل می شود. تمام داده هایی که می توانند با هم جمع شوند – از جمله سوخت باقیمانده و محدودیت های عملکرد هواپیما – تجزیه و تحلیل می شوند.
الگوها از داده ها ظاهر می شوند. این الگوها به سمت عقب به یک علت و جلو به سمت نتیجه نهایی هدایت می شوند. یافتن این سرنخ ها در داده ها به تیمی از متخصصان از شش رشته هوش اولیه نیاز دارد.
- یک تحلیلگر اطلاعات تصویری پخش زنده و سنجش از راه دور را ارائه می کند.
- یک تحلیلگر هوش انسانی به دنبال عوامل انگیزشی و راه هایی برای کاهش تنش می باشد.
- یک متخصص هوش اندازه گیری و امضا محدودیت های عملیاتی و مکانیک و علم خاص سناریو را تعریف می کند.
- یک تحلیلگر اطلاعاتی منبع باز به مجموعه داده های منبع باز دسترسی پیدا می کند و برای ارائه سرنخ ها از آنها پرس و جو می کند.
- یک متخصص اطلاعات سیگنال روی ارتباطات و امضاهای الکترونیکی تمرکز می کند.
- یک تحلیلگر هوش مکانی همه اینها را گرد هم می آورد و از طریق نقشه ای که تیم استفاده می کند، زمینه فضایی را فراهم می کند که رویدادها را در زمان واقعی نشان می دهد.
این تحلیلگران و گاهی بسیاری دیگر همه این اطلاعات را جمع آوری می کنند و آنها را به اطلاعاتی تبدیل می کنند که تصمیم گیرندگان می توانند از آن برای اقدام استفاده کنند. هدف هوش همین است. همانطور که ریچارد هویر کهنه کار سیا گفت: “اطلاعات به دنبال روشن کردن ناشناخته ها هستند.”
خوشبختانه، اکثر هشدارها مثبت کاذب هستند، اما با هر یک از آنها به گونهای رفتار میشود که گویی «همان» است. این نکات مثبت کاذب، تمرینهای بسیار عالی و واقعی هستند که مهارتهای تیم را تقویت میکنند و مغز را برای سرعت بخشیدن میکنند. این رویدادها می توانند تنها چند دقیقه یا چند ساعت طول بکشند. این یک هجوم آدرنالین است.
برای بررسی فیدهای دادههای جریان مستقیم، Esri حجم فزایندهای از دادهها را در ArcGIS Living Atlas خود دارد .
«ذهن من در رکود عصیان می کند. به من مشکل بده، به من کار بده، مبهم ترین رمزنگاری یا پیچیده ترین تحلیل را به من بده، و من در فضای مناسب خودم هستم…» – شرلوک هلمز، «نشانه چهار»، سر آرتور کانن دویل
ویلیام تولو برای اداره هوانوردی فدرال کار می کند. او فارغ التحصیل برنامه بورسیه مدیریت است. در حالی که در مأموریت ویژه در وزارت حمل و نقل ایالات متحده بود، ویلیام پروژه را برای جمعسپاری پایگاه داده آدرس ملی برای مشارکت دادههای باز کاخ سفید رهبری کرد. او یک متخصص سیستم های اطلاعات جغرافیایی (GISP) و یک سخنران STEMnet محقق مریلند است.
او دارای مدرک فناوری اطلاعات جغرافیایی و مطالعات اطلاعاتی از دانشگاه نظامی آمریکا است و در حال حاضر مدرک خود را در زمینه رهبری سازمانی دریافت می کند. ویلیام پس از 23 سال خدمت به عنوان متخصص اطلاعات جغرافیایی و تصویربرداری، یک هوانورد نیروی دریایی، یک هواشناس و یک اقیانوس شناس تاکتیکی از نیروی دریایی ایالات متحده بازنشسته شد. او یکی از اولین افرادی در کشور بود که گواهینامه تخصصی زمین فضایی را از ایالات متحده دریافت کرد وزارت کار هنگام کار در مرکز فضایی ناسا استنیس در می سی سی پی.
او متاهل است، از مسافرت کردن، حل مشکلات، بازی با داده ها لذت می برد و شیفته تکنولوژی جدید و زمینه تاریخی است. نقل قول مورد علاقه او این است: “ذهن مردی که با یک ایده جدید تغییر کرده است هرگز نمی تواند به بعد اصلی خود بازگردد.” ~ الیور وندل هلمز